nazanin jamshidi
پسندها
3,216

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره




  • Click here to view the original image of 800x450px.
    [IMG]


    Click here to view the original image of 800x450px.
    [IMG]
    من پر از دلتنگی و بارانم ...

    این تویی که با زمستان غریبه ای و با پاییز بیگانه...

    تو پر از نور و احساسی...تو بهاری...تو تابستان وصالی...

    و من خسته از هر ناکامی... از هر دلواپسی..از هر نگرانی به سوی تو پر کشیده ام...

    مرا در آشیانه ی آغوشت محصور کن...که من بی تاب ترین شیرین ام...

    نه فرصتی برای تیشه بر کوه بیستون دارم و نه مجالی برای به نظاره نشستن تو...

    و نه جایی بسان بیابان مجنون...

    مرا دریاب... مرا احساس کن...من نمی خواهم جز قصر شیشه ای قلب تو، ملکه ی هیچ درباری شوم...

    من نمی خواهم روحم را به تو ببخشم و جسمم را به دیگری...

    من نمی خواهم حسرت رادر آینه ی چشمانم و شهاب غصه را در آسمان چشمان تو جای دهم

    و به مرگ تدریجی بمیرم...

    نمی بینی غرورم را فراموش کرده ام،به پاهای دنیا افتاده ام و دامان روزگار را گرفته ام...

    اگر تو با من همراه نشوی، سیمرغ قرعه ی قسمت مان را به خواست شب آویزهای حق تعویض می کند

    و مرا به دستان شوم آن غریبه می سپارد...

    درنگ جائز نیست...

    نازنین فاطمه جمشیدی




    صدا تبدیل به موسیقی،

    حرکت تبدیل به رقص،

    لبخند تبدیل به خنده،

    ذهن تبدیل به مراقبه،

    و زندگی تبدیل می شود به جشن…

    چــــــــرا کـــــــه ذهـــــــن قــــــــادر بــــــهــــــــشـــــت بســـــــــازد…


    [IMG]


    شب یلدای به یاد ماندنی:d
    با مسابقه عکاس باشی:)
    عکس شما حتما عکس برتر باشگاه میشه[IMG]

    کلیک[IMG]


    سلام[IMG]
    دیدم خبری ازت نیست[IMG]
    اومدم ناهار مهمونت شم[IMG]






    Click here to view the original image of 700x525px.
    [IMG]


    Click here to view the original image of 700x525px.
    [IMG]

    Click here to view the original image of 700x525px.
    [IMG]



    Click here to view the original image of 700x525px.
    [IMG]



    Click here to view the original image of 700x525px.
    [IMG]
    بینهایت سپاس خواهر خوب و مهربانم

    دعا میکنم غرق باران شوی / چو بوی خوش یاس و ریحان شوی
    دعا میکنم در زمستان عشق / بهاری ترین فصل ایمان شوی …



    حُسن باران این است

    که تبسم دارد

    گَردِ غم از همه چیز، از همه جا می گیرد

    همه جا بر همه کس می بارد

    و تعلق دارد به جهانی از عشق...



    شبگرد عاشق...

    این منم، یه شبگرد عاشق...

    که هر نفس به امید کلمات بی خواب روزهایش رابه مهتاب پیوند می زند

    تا دمی را با اندیشه هاي ابریشمی اش به خلوت نشیند...

    از تو و احساس بی آلایش ات سخنی به میان آورد و رویاهایش راستاره باران کند....

    این منم، یه شبگرد عاشق...

    که هر شام زیر سایه ابر هاي بی نام و نشان... مقابل دیدگان مخملی آسمان...

    بی قرار تر از مروارید هاي شیشه اي باران می نشیند

    احساس پاك زنانه اش را به محبت آمیز ترین کلمات می سپارد و از ماه بی نظیرش می نویسد...

    این منم، یه شبگرد عاشق...

    که با غروب خورشید, دست به سوي آسمان بر می دارد

    از عشق محبوبش نشانی می آورد...

    خالق بی همتا را براي خوشبختی اش قسم می گیرد...

    و به انتظار اعجازی شور انگیز می ماند....

    این منم، یه شبگرد عاشق...

    نازنین فاطمه جمشیدی




    من پاک

    و بی آلایش ام

    و کتیبه ی قلبم

    محدود به چند حرف ساده ست

    تا با آن‌ها

    بتوانم راوی این حقیقت محض باشم
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    " همسرم؛ من بی تو می میرم"

    همین!


    نازنین فاطمه جمشیذی
    [IMG]

    [IMG]


    [IMG]
    همسرم!

    مرا به صلیب دستانت بکش...

    تا بتوانم سقف آسمان را بردارم؛ به حضور فرشتگان مشرف شوم

    و به خاطر حق تملک انحصاری آغوش تو...

    خداوند را شاکر باشم...

    نازنین فاطمه جمشیدی

    ﻫﻤﺴﺮﻡ!

    ﺩﺭ ﻣﻌﺎﺷﻘﻪ ﯼ ﻣﯿﺎﻥ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺁﺳﻤﺎﻥ،ﻗﻄﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﺯﻻﻝ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﺮ ﮔﻠﺒﺮﮔﻬﺎﯼ ﻭﺟﻮﺩﻡ ﻣﯽ ﺑﺎﺭﺩ...

    ﻣﻮﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﺮﻭﺍﺭﯾﺪ ﻫﺎﯼ ﺩﺭﺧﺸﺎﻥ ﺗﺰﯾﯿﻦ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ...

    ﺻﻮﺭﺗﻢ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻧﻮﺍﺯﺩ ﻭ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺗﻮ ﻟﺐ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﻮﺳﺪ

    ﻭ ﻣﺮﺍ ﺑﺎ ﺁﻏﻮﺵ ﭘﺎﮎ ﻭ ﻣﻄﻬﺮﺵ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺣﺼﺎﺭ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺗﻮ ﻣﯽ ﭘﻮﺷﺎﻧﺪ...

    ﺻﺎﺩﻕ ﺗﺮﯾﻦ ﺭﻭﯾﺎﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﻣﯽ ﺑﺨﺸﺪ...

    ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺟﺸﻦ ﺑﺎﺷﮑﻮﻩ،ﺩﻝ ﻋﺎﺷﻖ ﻭ ﺷﯿﺸﻪ ﺍﯼ ﺍﻡ ﺍﺯ ﻏﻢ ﺗﻬﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺷﺎﺩﯼ ﺩﺭ ﮐﺎﻟﺒﺪ ﻣﺴﺮﻭﺭﻡ ﺟﺎﯼ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ...

    ﻣﻦ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﭘﺎﯾﮑﻮﺑﯽ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺑﻮﺳﻪ،ﮐﻮﻟﺒﺎﺭ ﺣﺴﺮﺗﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﻣﯽ سـﭙﺎﺭﻡ

    ﻭ ﺑﻪ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﯼ ﮔﻨﮓ ﻭ ﻧﺎﻣﻌﻠﻮﻣﻢ ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ...

    ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﺳﺨﺘﯽ ﺭﺍﻩ ﻭﺍﻫﻤﻪ ﻧﺪﺍﺭﻡ؛ﺩﯾﮕﺮ ﺻﺒﻮﺭﺍﻧﻪ ﮔﺎﻡ ﺑﺮ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ...

    ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﺳﻘﻒ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﯽ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﺑﺒﯿﻨﻢ...

    ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺍﺯ ﺗﮏ ﺗﮏ ﻭﺍﮊﮔﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺗﺮﺍﺷﯿﺪﻩ ﻭ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﺷﻌﺮ ﺑﺴﺮﺍﯾﻢ...

    ﺍﺯ ﻧﺮﺩﺑﺎﻥ ﻧﻮﺭﯼ ﺑﺎﻻ ﺑﯿﺎﯾﻢ ﻭ ﮐﻠﺒﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﻋﻄﺮ ﺳﯿﺐ ﺳﺮﺥ ﺑﺴﺎﺯﻡ ﻭ ﭘﺮﺳﺘﻮﻫﺎﯼ ﻋﺎﺷﻖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﻐﻤﻪ ﺳﺮﺍﯾﯽ ﺩﻋﻮﺕ ﮐﻨﻢ...

    ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﻣﻘﺪﺱ ﺗﻮ ﺑﯿﺎﺳﺎﯾﻢ ﻭ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ، ﻋﮑﺲ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﯼ ﺑﮕﯿﺮﻡ...

    ﻧﺎﺯﻧﯿﻦ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺟﻤﺸﯿﺪﯼ



    تو را می شناسم...

    تو سالهاست شاهزاده ی قصر رویاهای منی...

    تو سالهاست مونس شب های تنهایی منی...

    تو سالهاست آرزوی دیرین منی...

    و حال به دیدارم آمدی...

    زمانی که حتی تصورش را هم نمی کردم...

    می خواستم از عشق فاصله بگیرم

    می خواستم تنهایی را مونس لحظاتم معرفی کنم...

    می خواستم در کلبه ی بی کسی هایم مسکن گزینم...

    و از این روزگار انتقام بگیرم...

    اما تو با رنگ حضورت به همه بی رنگی های زندگی من، رنگی از امید پاشیدی...

    و مرا در برابر تمام نا کامی ها در آغوش کشیدی...

    براستی که تو مرا با عشق آشتی دادی...

    با محبت آشنا نمودی...

    و به سرنوشت و آینده ام امیدوار کردی...

    دوستت دارم همسرم...

    نازنین فاطمه جمشیدی

    نفسم!

    قصر حریر تنم،

    جز تو هیچ شاهزاده ای را به رسمیت نمی شناسد

    جسم... روحم... همه ی هستی ام پیشکش تو....

    و این معاشقه ی صادقانه، در مقابل چشمان نیلگون دریایی مطهر، گوارای وجودت

    دوستت دارم...

    نازنین فاطمه جمشیدی
    ﺗﻘﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﻡ...


    ﻣﻦ،ﻧﺎﺯﻧﯿﻦ، ﻋﺮﻭﺱ ﺑﻬﺎﺭﻡ... ﻫﻤﺴﺮ ﺷﺎﻫﺰﺍﺩﻩ ﯼ ﺑﺎﺭﺍﻥ...

    ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﯼ ﺑﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ....

    ﺗﻨﻢ ﺑﻪ ﻟﻄﺎﻓﺖ ﺷﮑﻮﻓﻪ ﻫﺎﯼ ﮔﯿﻼﺱ...ﺩﻟﻢ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﮐﻤﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﺷﻮﺭ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ...

    ﺭﻭﺡ ﺍﻡ ﻣﻌﻄﺮ ﺑﻪ ﻋﻄﺮ ﮔﻞ ﯾﺎﺱ...

    ﻣﺎﻟﮏ ﻗﻠﺐ ﻧﺎﺯﮎ، ﺷﯿﺸﻪ ﺍﯼ ﺍﻣﺎ ﺣﺴﺎﺱ...

    ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺑﻪ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﺷﺒﻬﺎﯼ ﭘﺮ ﺳﺘﺎﺭﻩ.... ﻧﮕﺎﻫﻢ ﺁﻣﯿﺨﺘﻪ ﺑﻪ ﺷﺮﻡ از ﻧﺠﺎﺑﺖ ﯾﺎﺭﻩ

    ﻣﯿﻌﺎﺩ ﮔﺎﻫﻢ ﻣﺎﻣﻦ ﮔﺎﻩ ﺳﺒﺰﻩ ﺯﺍﺭ ﻋﺎﺷﻖ ...ﺩﺷﺘﯽ ﭘﺮ ﮔﻞ ﺍﺯ ﺷﻤﻴﻢ ﺭﺯ ... ﺍﺯ ﺷﻘﺎﯾﻖ...

    ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﺒﺎﺭ ﻟﯿﻠﯽ...ﺍﺯ ﻧﺴﻞ ﺷﯿﺮﯾﻨﻢ...ﺗﻮﺭﺍ ﺩﺭ ﺳﯿﺮ ﻭ ﺳﻠﻮﮎ ﻃﻠﻮﻉ ﺩﻟﺪﺍﺩﻩ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ...

    ﻭ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻣﯽ ﺳﺘﺎﯾﻢ ...


    ﻧﺎﺯﻧﯿﻦ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺟﻤﺸﯿﺪﯼ





  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا