شبگرد عاشق...
این منم، یه شبگرد عاشق...
که هر نفس به امید کلمات بی خواب روزهایش رابه مهتاب پیوند می زند
تا دمی را با اندیشه هاي ابریشمی اش به خلوت نشیند...
از تو و احساس بی آلایش ات سخنی به میان آورد و رویاهایش راستاره باران کند....
این منم، یه شبگرد عاشق...
که هر شام زیر سایه ابر هاي بی نام و نشان... مقابل دیدگان مخملی آسمان...
بی قرار تر از مروارید هاي شیشه اي باران می نشیند
احساس پاك زنانه اش را به محبت آمیز ترین کلمات می سپارد و از ماه بی نظیرش می نویسد...
این منم، یه شبگرد عاشق...
که با غروب خورشید, دست به سوي آسمان بر می دارد
از عشق محبوبش نشانی می آورد...
خالق بی همتا را براي خوشبختی اش قسم می گیرد...
و به انتظار اعجازی شور انگیز می ماند....
این منم، یه شبگرد عاشق...
نازنین فاطمه جمشیدی