وقتی حرف از درد می زنند نمی دانند که من خود دردم
نگاه به خنده ها و کلماتم نکن پشت این چهره چیز دیگریست
من آنم ک هرکس اشک ریخت با خندهایم اشکهایش را به شوق تبدیل کردم
اما کسی نبود
نبود ک وقتی من اشک می ریختم اشکهایم را به شوق تبدیل کند من همان اشکم
کسی نبود ک با لطافت روح مرا با آرامش روبه رو کند
بگذارید در دل خاک جای بگیرم شاید خدایم در دور افتاده ترین جای عالم برایم جایی داشته باشد ک فقط یک نفر فقط یک نفر قدر مرا بداند
ثانیه ای در خودم میمانم باخود میگویم
چرا دنیا انقدر ناجوانمردانه است با من