sabahat
پسندها
8,238

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • میخواهم بگویم
    فقر همه جا سر میکشد
    فقر ، گرسنگی نیست
    فقر ، عریانی هم نیست
    فقر ، گاهی زیر شمش های طلا خود را پنهان میکند
    فقر ، چیزی را " نداشتن " است ، ولی ، آن چیز پول نیست طلا و غذا نیست
    فقر ، ذهن ها را مبتلا میکند
    فقر ، بشکه های نفت را در عربستان ، تا ته سر میکشد
    فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفتهء یک کتابفروشی می نشیند
    فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ،‌ که روزنامه های برگشتی را خرد میکند
    فقر ، کتیبهء سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند
    فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود
    فقر ، همه جا سر میکشد
    فقر ، شب را " بی غذا " سر کردن نیست ..
    فقر ، روز را " بی اندیشه" سر کردن است ...
    سلام
    مرسی چه عکس قشنگیه
    وقتی داشت آپ میشد فکر کردم پرندست:D
    خیلی عالیه
    سلام ابجی جونم
    عیدت مبارک
    گوشی شما در چه وضعه خوبه؟؟
    شکر خوبیم فعلا که درگیر برفیم تقریبا یه روز در میون تعطیلیه
    به به دوست عزیز. سلام.
    البته که یادمه صباحت جان.
    پسرام هم خوبن به لطفت. بزرگ شدن مشغول درس و مدرسه و موزیک و بسکتبالن هنوز!

    آرزویی بکن …
    گوشهای خدا پر از آرزوست و دستهایش پر از معجزه
    آرزویی بکن…
    شاید کوچکترین معجزه اش باشد آرزوی تو…..
    سلام
    خوب هستین؟
    نه بابا من شکر رو واسه سلامتینی که گفتید گفتم:D
    جدی؟ پس ازدواج کردن. ان شاءالله خوشبخت باشن. البته اگر منظورتون خانم fatam هست که میدونستم اما اگر خانم محمدیان رو میگید خوشحال شدم
    امیدواررم زندگی خوبی داشته باشن

    چرا نشد؟
    اره بگید تو خصوصی اگر خواستید.

    در مورد گفتمان هم والا من دیگه نمیرم. یک ماه و نیمه.
    الان نمیرم
    نمیدونم چرا
    امام صادق علیه السلام ماجرای ولادت پیامبر اکرم را از زبان آمنه چنین نقل می‌فرماید:

    به خدا سوگند، فرزندم با دستان خود بر زمین فرود آمد. آن‌گاه سر به سوی آسمان بلند کرد و به آن نگریست. نوری از من ساطع شده بود که همه چیز در پرتوش نورانی بود. شنیدم که منادی صدا زد: « تو بزرگترین مرد جهان را به دنیا آوردی.»


    lı.✿.ıllاسرچشمه فیض سرمدی پیدا شدlı.✿.ıllا خجسته میلاد ختم المرسلین
    راستی دیدم نوشتن خانم محمدیان.
    از خانم محمدیان خبری ندارید؟
    یه مدت بودن
    خانوم fatam هم که ازدواج کردن و شش ماه یه بار اینجا سر میزنن.
    خیلیا بودن یادش به خیر...
    محمدیان خوب یادمه . اون موقع ها که با این جلبک ها درگیر بودیم اشنا شدم .

    صباحت یجورایی یادم هست ولی پزدازش نمیتونم بکنم .

    ممنون .
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا