خدایا ممنونم که زمانی که باید دل گرمی ام باشی هستی
-
خدایا به اندازه تمام تفاوتم با زمانه ام شکر....
هوای دلم را داشته باش که هوایی حوایی که آدم نیست نشود
آمین
.
.
.
وقت شما هم بخیر.
اما بنده کسی رو در باشگاه سراغ ندارم که صاحب نظر یا صاحب فکر در این زمینه باشه...
_________
.
.
کار گروهی رو به همین دلیل تشکیل دادیم.
زندگی شبیه شعری است
قافیه هایش من
تو همیشه ردیف باش
دنیا دنیای ریاضی است
وقتی عشق را تقسیم کردند
تو خارج قسمت من بودی...
از تو که حرف می‌زنم ...همه فعل‌هایم ماضی‌اند ! حتی ماضی بعید !
ماضی خیلی خیلی بعید ...
کمی نزدیک‌تر بنشین ...
دلم برای یک حال ساده تنگ شده است !!!
بی شک جهان را به عشق کسی آفریدند
چونمن که آفریده ام از عشق
جهانی برای تو . . .
خدای من بسیار زیاد سپاسگزارم
برای هر آنچه می بینم و شکرش می کنم
و هر چه نادیده بر من روا داشتی که اینجایی که هستم بمانم
سفری در پیش است
قدمی به انتها مانده است
سفری کوتاه به گذشته ای نه چندان دور
به دورانی نه کوتاه و نه طولانی...
به روزهایی که هنوز فکر می کردم
هنوز بزرگ نشده ام...
ما در عصر احتمال به سر می بریم
در عصر شک و شاید
در عصر پیش بینی وضع هوا
از هر طرف که باد بیاید ...
در عصر قاطعیتِ تردید
عصر جدید
عصری که هیچ اصلی
جز اصل احتمال ، یقینی نیست
اما من
بی نام تو
حتی یک لحظه احتمال ندارم
چشمان تو عین الیقین من
قطعیت نگاه تو دین من است
من از تو ناگزیرم
من بی نام ناگزیر تو می میرم . . .
از : قیصر امین پور
این ترانه بوی نان نمی‌دهد
بوی حرف دیگران نمی‌دهد
سفرهء دلم دوباره باز شد
سفره‌ای که بوی نان نمی‌دهد
نامه‌ای که ساده و صمیمی است
بوی شعر و داستان نمی‌دهد:
با سلام و آرزوی طول عمر
که زمانه این زمان نمی‌دهد
کاش این زمانه زیر و رو شود
روی خوش به ما نشان نمی‌دهد
یک وجب زمین برای باغچه
یک دریچه، آسمان نمی‌دهد
وسعتی به قدر جای ما دو تن
گر زمین دهد، زمان نمی‌دهد!
فرصتی برای دوست داشتن
نوبتی به عاشقان نمی‌دهد
هیچ کس برایت از صمیم دل
دست دوستی تکان نمی‌دهد
هیچ کس به غیر ناسزا تو را
هدیه‌ای به رایگان نمی‌دهد
کس ز فرط های‌و‌هوی گرگ و میش
دل به هی‌هی شبان نمی‌دهد
جز دلت که قطره‌ای است بیکران
کس نشان ز بیکران نمی‌دهد
عشق نام بی‌نشانه است و کس
نام دیگری بدان نمی‌دهد
جز تو هیچ میزبان مهربان
نان و گل به میهمان نمی‌دهد
...
قیصر امین پور
خدای من سپاس به میزان تمام لحظاتی که یک طرفه به یادم بودی...
باز گشته ام از سفر
سفر از من
باز نمی گردد
از : شمس لنگرودی
با تو ام
ای لنگر تسکین!
ای تکان های دل!
ای آرامش ساحل!
با تو ام
ای نور!
ای منشور!
ای تمام طیف های آفتابی!
ای کبودِ ارغوانی!
ای بنفشابی!
با تو ام ای شور ای دل شوره شیرین!
با تو ام
ای شادی غمگین!
با تو ام
ای غم!
غم مبهم!
ای نمی دانم!
هر چه هستی باش!
ای کاش…
نه،جز اینم آرزویی نیست:
هر چه هستی باش!
اما باش! استاد قیصر امین پور
تـو رفـتـﮯ ..
انـگـار ڪـﮧ مـن از اولـش نـبـودم !
مـن ولـﮯ مـﮯمـانـم ..
انـگـار ڪـﮧ تـو تـا آخـرش هـسـتـﮯ ! . . .
آه ، ای عشق تو در جان و تن من جاری
دلم آن سوی زمان
با تو آیا دارد
ــ وعده ی دیداری ؟
ــ چه شنیدم ؟
تو چه گفتی ؟
ــ آری ؟!
حمید مصدق
هـــــفــــت رنگ در آمدم...
تا دل بی احســــــاست را با خود به
یــــــک رنگی بکشانم ..
هفــــــتــــــاد رنگ... بـــــازی کردی ..،
تا...
سیـــــــاهم کنی!
مرسی عزیز دلم...وقتت خوش
قصدم این است که امروز بکشم آخرین دندان عقل را...
عقلی که از دلی که نیست شکست می خورد
دندان به چه کارش می آید؟
smart student
روزی ما دوباره کبوترهایمان را
پرواز خواهیم داد
و مهربانی
دست زیبایی را خواهد گرفت
و من آن روز را انتظار می کشم
حتی روزی که نباشم
شاملو
وضـــع مـــا در گـــردش دنـیا چـــه فرقی می کند
زنـــدگی یا مــرگ، بعــد از ما چه فرقـی می کند
مـــاهـــــیـان روی خـــــاک و مــاهــــیـان روی آب
وقت مـــردن، ســـاحل و دریا چـه فرقی می کند
سهـم ما از خاک وقتی مستطیلی بیش نیست
جـای ما اینجاست یا آنجا چه فرقی می کند؟...
فاضل نظری
گر تو آزاد نباشی، همه دنیا قفس است...!
تا پر و بال تو و راه تماشا بسته ست،
هر کجا هست، زمین تا به ثریا قفس است...!
تا که نادان به جهان حکمروایی دارد،
همه جا در نظر مردم دانا قفس است...!
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...
