smart student
پسندها
4,035

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • حکایت ما آدم ها

    حکایت کفشاییه که
    اگه جفت نباشند
    هر کدومشون
    هر چقدر شیک باشند
    هر چقدر هم نو باشند
    تا همیشه لنگه به لنگه اند…

    خاطره هایی که به اندازه همه افراد موثرش برامون عزیزن
    خاطره هایی که شاد و غمگینش بعد از مرورشون ناخواسته آه می کشیم...
    اگه هنوز دارید خاطره میسازید قدرش رو بدونید...
    بعضی حس ها مختص زمانهای خاصیه
    مثل خاطرات دوران دانشجویی
    خوابگاه
    کودکی...
    گاهی هنوز گوشه و کناری برای تو می نویسم...
    و مثل همیشه خودم می خوانم!
    من به تو ایمان دارم
    خدای من
    بهترین ها را برایمان بخواه
    مثل همیشه...
    بگذار فاصله هر چه میخواهد بگوید
    تو در خوب ترین جای
    جهان جای داری
    در قلبم
    نه شیرینِ خسرو ام
    نه لیلیِ مجنون
    حتی فرهادِ شیرین هم نیستم
    ولی به همان اندازه سهم دلم را می خواهم...
    انتخاب با توست
    فرهادی شوی که سهمش شهرت بیستون باشد
    یا
    لیلی وار در فراق مجنون جان بسپاری
    یا
    مثل خسرو به شیرینت برسی
    انتخاب با توست!
    smart student
    داستان من به جز این شاید نبود
    راوی ام من داستانی را که تو پرداختی!
    شب عاشقان بيدل، چه شبي دراز باشد
    تو بيا کز اول شب، در صبح باز باشد
    عجب است اگر توانم، که سفر کنم ز دستت
    به کجا رود کبوتر، که اسير باز باشد؟
    ز محبتت نخواهم، که نظر کنم به رويت
    که محبت صادق آن است که پاکباز باشد
    به کرشمه عنايت، نگهي به سوي ما کن
    که دعاي دردمندان، ز سر نياز باشد
    سخني که نيست طاقت، که ز خويشتن بپوشم
    به کدام دوست گويم، که محل راز باشد؟
    چه نماز باشد آن را، که تو در خيال باشي؟
    تو صنم نمي‏گذاري، که مرا نماز باشد
    نه چنين حساب کردم، چو تو دوست مي‏گرفتم
    که ثنا و حمد گوييم و، جفا و ناز باشد
    دگرش چو بازبيني، غم دل مگوي سعدي
    که شب وصال کوتاه و، سخن دراز باشد
    قدمي که برگرفتي، به وفا و عهد ياران
    اگر از بلا بترسي، قدم مجاز باشد
    سعدی
    قلبت، پوشیده از ستاره و مهتاب است.

    شب را کنار بزن.

    پا برهنه بیا!

    تنها چند قدم مانده به آفتاب.

    کنار صبح

    منتظرم.

    پژمان الماسی نیا
    از خیابان که به کوچه می پیچم

    انباشته از بوی تو،

    گام هایم را بلندتر از همیشه برمی دارم

    پژمان الماسی نیا
    چشمانت را
    خوب ببند
    گاهی لازم هست
    در اوج دیدن
    خودت را به کوری بزنی
    تا مجبور نباشی
    بعضی لحظات را ببینی


    شادی و غمش فرق نمی کند
    گاهی در زندگی به جایی می رسم که احساسم به سختی نفس می کشد
    ولی کماکان
    حالِ دلم خوب است...

    smart student
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا