راستی امروز سر اندیشه ما اولش چپیدیم!
بعد حضور غیاب نکرد
گفتیم بریم دنبال مقاله
قرار شد با ن دوتایی بریم بیرون
ب ن گفتم بیا سریع بریم ممکنه نیمچه بچپه بیرون اونوقت استاد اجازه بما نمیده
گف باشه
همین ک بلن شدم برم بیرون!!سنگینیه یکیو پشتم حسیدم ک فهمیدم ن نیس!
کصافط چسبیده بود بهم!
رفتیم بیرون ن عصبانی شده بود
اون کسی جز نیمچه نبود خخخ
هیچی خخخ
خوب میشی
پیش نجاتم ی فص خندیدیم تا گفت ب چی میخندین؟!
فوز چ شاخ شده بود!حالا مقالمون با فوزینا افتاد!
فوز گف ما کتابرو خوندیمو پاوریدیم!گف شما نمیخواد کتابو بخونید دیگه
من گفتم واترجون با ز هماهنگیدی دیگه؟
هی گف اره
داشتیم میومدیم بیرون ک دیدیم فوز صدامون کرد
ز ساخته بودنش90
ن باوو فک کن ی درصد تو چپونده بشینیم!
رو اون پله های کنار چپونده!
وااااااااااااای امروز رفتم از انزاری س بپرسم! وسطش سرعت اینترنت اومد پایین انزاری میخندید من ینی مردممممممممممممممم س اینام بودن خخخ