sarang saman
پسندها
103

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • چند حقیقت درباره آدم ها


    * وقتی شخصی حتی به چیزای الکی زیاد میخنده ،مطمئن باشيد که عمیقا غمگینه .

    * وقتی کسی زیاد میخوابه ، مطمئن باشيد که تنهاست .

    * وقتی شخصی کم حرف میزنه و اگر هم حرف بزنه حرفشو سریع میگه ، مطمئن باشيد كه رازی رو حفظ میکنه .

    * وقتی کسی نمیتونه گریه کنه نشون دهنده شکنندگی و ضعف اونه .

    * وقتی کسی غیر عادی غذا میخوره بدونید که اضطراب داره .

    * وقتی کسی واسه چیزای کوچیک گریه میکنه ، یعنی دل بی گناه و نرمی داره .

    * اگه کسی به خاطر چیزای احمقانه و کوچیک از دستت عصبانی شد ، یعنی که خیلی دوستت داره .


    انسانهای قوی می دانند چگونه به زندگی شان نظم دهند . حتی زمانی که اشک در چشمانشان حلقه می زند همچنان با لبخندی روی لب می گویند "من خوب هستم" این متن را برای کسی فرستادم ک قوی است

    " کارما" اندوه تو را دید و گفت "دوران سختی به پایان رسید".
    ﺩﺭﯾﺎ ﺭﺍ ﯾﮑﺠﺎ ﺳﺮ ﻣﯽ ﮐﺸﻢ
    ﻫﻤﯿﻨﺠﺎ ﺳﺎﺣﻠﯽ ﭘﻬﻦ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
    ﻭ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺭﺍ ﺑﺮﻟﺒﻪ ﯼ ﺁﺑﻬﺎ ﻧﮕﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ
    ﺑﻌﺪ
    ﻟﺒﺎﺱ ﺯﺭﺩ ﻣﯽ ﭘﻮﺷﻢ
    ﻭ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﯾﮏ ﺻﻨﺪﻭﻕ ﭘُﺴﺖ ﻣﻨﺘﻈﺮﺕ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﻢ.
    " ﺭﻭﺟﺎ ﭼﻤﻨﮑﺎﺭ "
    آقا آکسس بندی چهجوریه؟
    چه جوره بایک با اندازه آکس بندی کرد که اندازهام درست در بیاد؟
    ممنون پس من فعلا مزاحمتون نمیشم...
    شب احتمالا میبینمتون
    شب 10 تا 12 میتونی بیای سارنگ جان؟
    بیزحمت همینجا جواب بده...
    مي داني اولين بوسه ي جهان چه طور كشف شد؟
    در زمان هاي بسيار قديم زن و مردي پينه دوز يك روز به هنگام كار، بوسه را كشف كردند.
    مرد که دست هاش تا آرنج گلي بود تكه نخي را به دندان كند، به زنش گفت بيا اين را از لب من بردار و بينداز.
    زن هم دست هاش به سوزن و وصله بود، آمد كه نخ را از لب هاي مرد بردارد، ديد دستش بند است، گفت چه كار كنم...
    ناچار با لب برداشت، شيرين بود، ادامه دادند...
    سلام داداش خوبی؟
    چه مشکلاتی؟ حل شدن؟
    انشاله هر جا که هستی سالم و موفق باشی
    کاش چون پاییز بودم
    کاش چون پاییز خاموش وملال انگیز بودم.
    برگهای آرزوهایم , یکایک زرد می شد,
    آفتاب دیدگانم سرد می شد,
    آسمان سینه ام پر درد می شد
    ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می زد
    اشک هایم همچو باران دامنم را رنگ می زد.
    وه ... چه زیبا بود, اگر پاییز بودم,
    وحشی و پر شور ورنگ آمیز بودم,
    شاعری در چشم من میخواند ...شعری آسمانی
    در کنارم قلب عاشق شعله می زد,
    در شرار آتش دردی نهانی.
    نغمه ی من ...
    همچو آواری نسیم پر شکسته
    عطر غم می ریخت بر دلهای خسته.
    پیش رویم :
    چهره تلخ زمستان جوانی
    پشت سر :
    آشوب تابستان عشقی ناگهانی
    کاش چون پاییز بودم
    سلام ،مگه چند ماه رفته بودی مسافرت؟!:surprised:
    به نظرم 2ماه میشد نبودی؟چند بار اومدم سر زدم بهت...
    پری جان خوبی دوست خوبم نمی تونم برات پست بزارم چرا نمی دونم نتتون بسته است
    از چ باید بترسی
    هیچکس باندازه ت عاشقش نیست
    نترس دلت را قرص کن

    و اینگونه است ک خداوند دو چشم را برای دو چشم آفریده است پیوندتان مبارک
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا