با تو سخن میگویم که مدتی ست کمرنگ شده ای !!!!
مدتی ست مرا گم کردی نمیدانم دست که را گرفتی که دستانم را رهاکردی , تا به خود آمدم تو را غریبه دیدم.چرا ؟؟
چه شد از نگاهت افتادم؟؟
هر روز دیوان حافظم را میگشایم, هر روز نامت را میان فالنامه میبینم ولی سراغی از تو نمیشود !!!!!!
چه شد که از من بریدی ؟
چه خطایی کردم که سزایم این بود ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟
تا کی باید به انتظارت بمانم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تا صبرم تمام نشده برگرد.این یک اخطار است باور کن میروم.