یارانراد
پسندها
3,813

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • در گهواره از گریه تاسه می رود
    کودک کر و لالی که منم
    هراسان از حقایقی که چون باریکه ای از نور
    از سطح پهن پیشانیم می گذرد
    خواهران و برادران
    نعمت اندوه و رنج را شکر گذار باشید
    همیشه فاصله تان را با خوشبختی حفظ کنید
    پنج یا شش ماه
    خوشبختی جز رضایت نیست
    به آشیانه با دست پر بر می گردد پرستوی مادر
    گمشده در قندیل های ایوان خانه ای که سالهاست
    از یاد رفته است
    خوشا به حالتان که می توانید گریه کنید بخندید
    همین است
    برای زندگی بیهوده دنبال معنای دیگری نگردید
    برای حفظ رضایت
    نعمت انتظار و تلاش را شکرگزار باشید
    پرستوهای مادر قادر به شمارش بچه هاشان نیستند
    خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند
    و دست منبسط نور روی شانه آنهاست.
    - نه ، وصل ممکن نیست ،
    همیشه فاصله ای هست .
    اگر چه منحنی آب بالش خوبی است.
    برای خواب دل آویز و ترد نیلوفر،
    همیشه فاصله ای هست.
    دچار باید بود
    و گرنه زمزمه حیات میان دو حرف
    حرام خواهد شد.
    و عشق
    سفر به روشنی اهتراز خلوت اشیاست.
    و عشق
    صدای فاصله هاست.
    صدای فاصله هایی که
    - غرق ابهامند
    و میزبان پرسید:
    قشنگ یعنی چه؟
    - قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه اشکال
    و عشق ، تنها عشق
    ترا به گرمی یک سیب می کند مانوس.
    و عشق ، تنها عشق
    مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد ،
    مرا رساند به امکان یک پرنده شدن.
    - و نوشداری اندوه؟
    - صدای خالص اکسیر می دهد این نوش.
    و حال ، شب شده بود.
    چراغ روشن بود.
    و چای می خوردند.
    - چرا گرفته دلت، مثل آنکه تنهایی.
    - چقدر هم تنها!
    - خیال می کنم
    دچار آن رگ پنهان رنگ ها هستی.
    - دچار یعنی
    - عاشق.
    - و فکر کن که چه تنهاست
    اگر ماهی کوچک ، دچار آبی دریای بیکران باشد.
    - چه فکر نازک غمناکی !
    پس این ها همه اسمش زندگی است
    دلتنگی ها دل خموشی ها ثانیه ها دقیقه ها
    حتی اگر تعدادشان به دو برابر آن رقمی که برایت نوشته ام برسد
    ما زنده ایم چون بیداریم
    ما زنده ایم چون می خوابیم
    و رستگار و سعادتمندیم
    زیرا هنوز بر گستره ویرانه های وجودمان پانشینی
    برای گنجشک عشق باقی گذاشته ایم
    خوشبختیم زیرا هنوز صبح هامان آذین ملکوتی بانگ خروس هاست
    سرو ها مبلغین بی منت سر سبزی اند
    و شقایق ها پیام آوران آیه های سرخ عطر و آتش
    برگچه های پیاز ترانه های طراوتند
    و فکر من
    واقعا فکر کن که چه هولناک می شد اگر از میان آواها
    بانگ خروس رابر می داشتند
    و همین طور ریگ ها
    و ماه
    و منظومه ها
    ما نیز باید دوست بداریم ... آری باید
    زیرا دوست داشتن خال با روح ماست
    حالا ببینم چی میشه...اگه دلم نخاست دعات نمیکنم:D
    خدا کنه همینطور باشه که میگی....واسم دعا کنیاااااا....وگرنه بازم بهت میگم گامبو
    ما چرامی بینیم
    ما چرا می فهمیم
    ما چرا می پرسیم
    مگس هم می بینه
    گاو هم میبینه
    می بینه که چی بشه ؟
    که مگس به جای قند نشینه رو منقار شونه به سر
    گاو به جای گوساله اش کره خر رو لیس نزنه
    بز بتونه از دور بزغالشو بشناسه
    خیلی هم خوبه که ما میبینیم
    ورنه خوب کفشامون لنگه به لنگه می شد
    اگه ما نمی دیدیم از کجا می فهمیدیم که سفید یعنی چه ؟
    که سیاه یعنی چی؟
    سرمون تاق می خورد به در ؟
    پامون می گرفت به سنگ
    از کجا می دونستیم بوته ای که زیر پامون له می شه
    کلم یا گل سرخ ؟
    هندسه تو زندگی کندوی زنبور چشم آدمه



    درک زیبایی ‚ درکی زیباست
    دیدی ریا شد...تقصیر خودت بودااا....یه چیزی تصمیم گرفتم یه گناهی رو ترک کنم ولی باز دیروز انجامش دادم به خاطر تنبیه خودم امروز روزه گرفتم...شمادعام کنین دیگه انجامش ندم..خب؟
    سلام وقتتون بخیر...
    بله خیلی ارامبخشه...
    ممنون که پسند کردین....:smile:
    کوجا رفتینننن؟؟؟؟؟انقدر میشینم اینجا تا نخود چیمو بدییی:mad:
    گشنگ بود ولی اینا واسه من نخودچی نمیشه هاااا نخودچیمو بده...
    سلوم سلوم داداش گامبو همه نخودچیای منو خوردییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    “هنوز در سفرم .
    خیال می کنم
    در آب های جهان قایقی است
    و من – مسافر قایق – هزار ها سال است
    سرود زنده دریانوردهای کهن را
    به گوش روزنه های فصول می خوانم
    و پیش می رانم.
    مرا سفر به کجا می برد؟
    کجا نشان قدم نا تمام خواهد ماند
    و بند کفش به انگشت های نرم فراغت
    گشوده خواهد شد؟
    کجاست جای رسیدن ، و پهن کردن یک فرش
    و بی خیال نشستن
    هنوز برگ
    سوار حرف اول باد است.
    هنوز انسان چیزی به آب می گوید
    و در ضمیر چمن جوی یک مجادله جاری است
    و در مدار درخت
    طنین بال کبوتر، حضور مبهم رفتار آدمی زاد است.
    صدای همهمه می آید.
    و من مخاطب تنهای بادهای جهانم.
    و رودهای جهان رمز پاک محو شدن را
    به من می آموزند،
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا