mani24
پسندها
36,493

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • به تو کاری ندارم که!
    دارم به درد خودم می میرم
    تقصیر من نیست
    که تو تنها درد منی . . .

    نه چتر با خود داشتی
    نه روزنامه
    نه چمدان
    عاشقت شدم
    از کجا باید می فهمیدم
    مسافری

    مترسک به گندم گفت
    مرا برای ترساندن آفریدند
    اما من . . .
    عاشق پرنده ای شدم
    که سهمش از من
    گرسنگی بود


    برای رسیدن به آرزوهایت همره باد می کنمشان...

    اگر قاصدکی دیدی با مهربانی پذیرایش باش

    قاصد روزهای خوب است...
    smart student
    اینجا صدای پا زیاد می شنوم
    اما هیچ کدام تو نیستی
    دلم
    خوش کرده خودش را به این فکر
    که شاید
    پابرهنه بیایی


    عشق من

    قلبم را تا به ابد به تو هدیه میدهم ......

    نگاهم را

    دستانم را به تو هدیه میدهم ..

    امانتی از من به تو ..باورم را به تو هدیه میدهم ....

    من یک انسانم ....از جنس خاک ...از جنس اب ...از جنس باد ...از عشق هوای نفسهای پروردگارم ...

    پیچک عشق را در وجودم نهفته ام ...و تو را محصور عشقم میکنم ...

    مگر میشود بی تو بود ، آنگاه که تویی تنها بهانه برای بودنم!

    بوی عطر تنت را مدت هاست به انتظار نشسته ام ...

    با نگاهم به دنبالت میگردم ...

    توئی تنها بهانه دلخوشی هایم

    تنهایت نمیگذارم ....

    رهایت نمیکنم ....


    تو با نگاهت ..عشقت را در قلبم میپرورانی ....

    دوستت دارم ....

    زندگی من .....

    اینجا دفتری است از لحظه لحظه خاطرات من ........

    از قهرها و اشتی ها

    از دلدادگیها

    از دوست داشتنها

    از دور شدنها

    از اشکها و از لبخندها

    مینویسم و دفترم را مرور میکنم ......زیرا دربرگیرنده تمامی خاطرات من است ..........

    نگارم!

    می نویسم از چشمان زیبایت ازنگاه پر از عشقت


    با صداقت می نویسم


    و با یکدلی می نویسم که با تو


    تا اخرین لحظه خواهم ماند


    با چشمان خیس می نویسم


    که خیلی مهرت در دلم نشسته و با بغض می نویسم


    می نویسم از ان حرفهای شیرینت


    و ان لحظه ی رویایی که من و تو در ان اشنا شدیم


    و شیفته ی قلب های سرخ هم شدیم


    ان چه که می نویسم حرف دل است و بس


    حرف دل عاشق و بی قرار من


    می نویسم و فریاد می زنم


    دوستت دارم







    یار من

    عشق چیز مبهمی نیست ........

    عشق همان دلتنگیست .....

    همان فریاد سکوت دلی است که اواری میشود بر تمام لحظه هایت .....

    عشق خود توست که مرا از همه دنیا رها میسازد و پرواز را به من می اموزد ..........

    عشق زیستن درتار پود خاطرات تو و قلب توست ....

    عشق زندگی برای توست ...

    نفس کشیدن از برای توست ....

    عشق روایت نسل سکوت خاطره هاست ....

    عشق همان صداقت قلب دقایق لحظه هاست ......

    عشق صدای قدم های کلام توست .....

    عشق همان اشعار سرشته شده از شراب ناب احساس توست .......

    مرابه فراسوی کلبه عشق درونت غزل بخوان .........

    مرا به وصال قلبهای عاشق بخوان ....

    من به عشق تو زنده ام ......

    دوستت دارم ...

    زندگی من



    آدم باید یکی رو داشته باشه

    وقتی دلش گرفته بهش زنگ بزنه

    و براش پشت گوشی آهنگ بذاره ...

    یکی که وقتی نباشه ، دلشوره بگیری .

    یکی که نبودنش بشه دلیل تمام خوش نگذشتن های دنیا ...

    نه مهمونی ، نه سفر ...

    می دونی ؟؟؟

    یکی باید باشه که دلیلِ لذت بردن از بارون بشه ،

    یکی که نبودنش بشه دلیل غمبادِ عصرهای پاییزی !

    نفسهاش تنها دلیلِ نفس کشیدنت بشه ،

    اونقدر که وقتی نیست ،

    نفست بند بیاد ...

    یکی که غرق فکرش باشی و نفهمی چقدر از مسیر راه خلاف رفتی ،

    تا اینکه ماشین های مخالف ،

    سرشان را بیرون بیارن و بگن :

    " هووووی ! چته ؟ عاشقی ؟ "

    یکی که تب کنی نبودنش را و هذیون بگی و هیچ کس نفهمه چرا !

    اصلا باید یکی باشه وقتی می گی دلم گرفته ،

    بگه قربون ِ دلِ گرفته ات ...

    خورشید تن طلایی معشوقش را...جاده سبز را... در آغوش دارد ... و من تورا...


    هر دو مستانه، همچون پیچکی به دور نگار خود پیچیده ایم...


    دلمان رهن عشق است


    ونگاهمان کتیبه احساسی، از جنس نوازش... از سکوتی پر از خواهش...


    نگاهم را بخوان... احساسم را بدان...


    این منم که در آغوش تو می لغزم... و تو... شاهزاده امارت شیشه ای قلبم...


    محسور شده ام...دیگر خودم نیستم...تو زیباترین احساس منی.. نه، تو خود منی...


    ومن لیلی قصه های تو...


    همه هستی من...


    در این پایکوبی نور و احساس, مرا رها کن در اعجازخوشایند عشق...


    که قصر حریرتنم... جز تو، کسی را شاهزاده خود نمی داند...








    بخواب عشق من ....

    چشمانت را ارام ببند .....تو دیگر متعلق به خودت نیستی ......دیگر وجودت با من یکیست ....

    تو را در اغوشم در پیچک های تنم میبوسم ...

    تو را با بوسه هایم به رویایی از جنس نوازش عشق در چشمه ی مهتاب ....خواهم برد ...

    تو را در اغوشم به پیچک های تنم میبوسم ...

    جایی که فقط من هستم وتو ....

    ارام بخواب عشق من ...

    بخواب ای ترنم وجود من ....

    مانی

    وقتی با مشت هایش قلبم ..

    را میشکست همه ی فکرم این بود :

    مبادا تکّه های شکسته قلبم ..

    دستان نازنینش را ببُرند…

    گفتمش :
    مراقب دستانت باش .. نفهمید!

    بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست

    آه، بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست

    مثل عکس رخ مهتاب که افتاد در آب

    در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست

    یار من

    عشق چیز مبهمی نیست ........

    عشق همان دلتنگیست .....

    همان فریاد سکوت دلی است که اواری میشود بر تمام لحظه هایت .....

    عشق خود توست که مرا از همه دنیا رها میسازد و پرواز را به من می اموزد ..........

    عشق زیستن درتار پود خاطرات تو و قلب توست ....

    عشق زندگی برای توست ...

    نفس کشیدن از برای توست ....

    عشق روایت نسل سکوت خاطره هاست ....

    عشق همان صداقت قلب دقایق لحظه هاست ......

    عشق صدای قدم های کلام توست .....

    عشق همان اشعار سرشته شده از شراب ناب احساس توست .......

    مرابه فراسوی کلبه عشق درونت غزل بخوان .........

    مرا به وصال قلبهای عاشق بخوان ....

    من به عشق تو زنده ام ......

    دوستت دارم ...

    زندگی من



    وسعت دوست داشتن را اندازه نگیر ...

    زیادش هم کم است ...

    رشد کن ...

    شکل بگیر ...

    و کامل شو ...

    خودِ دوست داشتن مهم است ...

    نه زمانش ...

    نه پایداری اش ...

    نه مالکیتش ...

    و نه حد و حدودش ...

    سرت را بالا کن ...

    نگاه کن ...

    دوست داشتن خدا را ببین ...


    آدم باید یکی رو داشته باشه

    وقتی دلش گرفته بهش زنگ بزنه

    و براش پشت گوشی آهنگ بذاره ...

    یکی که وقتی نباشه ، دلشوره بگیری .

    یکی که نبودنش بشه دلیل تمام خوش نگذشتن های دنیا ...

    نه مهمونی ، نه سفر ...

    می دونی ؟؟؟

    یکی باید باشه که دلیلِ لذت بردن از بارون بشه ،

    یکی که نبودنش بشه دلیل غمبادِ عصرهای پاییزی !

    نفسهاش تنها دلیلِ نفس کشیدنت بشه ،

    اونقدر که وقتی نیست ،

    نفست بند بیاد ...

    یکی که غرق فکرش باشی و نفهمی چقدر از مسیر راه خلاف رفتی ،

    تا اینکه ماشین های مخالف ،

    سرشان را بیرون بیارن و بگن :

    " هووووی ! چته ؟ عاشقی ؟ "

    یکی که تب کنی نبودنش را و هذیون بگی و هیچ کس نفهمه چرا !

    اصلا باید یکی باشه وقتی می گی دلم گرفته ،

    بگه قربون ِ دلِ گرفته ات ...

    دل من هرزه نـبـود ...
    دل من عادت داشـت ، که بمانـد یک جا !!!
    به کجا ؟!
    معـلـوم است ، به در خانه تو !
    دل من عادت داشـت
    که بمانـد آن جا ، پـشـت یک پرده تـوری
    که تو هر روز آن را به کناری بزنی ...
    دل من ساکن دیوار و دری
    که تو هر روز از آن می گـذری .
    دل من ساکن دستان تو بود
    دل من گوشه یک باغـچه بـود
    که تو هر روز به آن می نگری
    راستی ،دل من را دیدی...؟!

    میتــرســم…

    کسـی بــوی ِ تنـت را بگیــرد

    نغمــه ِ دلـت را بشنــود

    و تو خــو بگیــری به مـــآنـدنـش!!!

    چـه احســآس ِخـط خطــی و مبـهـمـ یسـت!

    ایــن عــآشقــآنـه هــآی حســود مــن …
    پروانه نیستم
    اما سال هاست
    دور خودم می چرخم و می سوزم
    رفتنت در من
    شمعی روشن کرده است انگار
    به این فکر میکنم

    که در کجای این دنیا ایستاده ام ؟؟؟؟؟................به کجا نگاه میکنم ؟؟؟؟......

    وقلبم این پاسخ را به من میدهد.......هرکجا که تو انجا باشی ......



  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا