یارانراد
پسندها
3,813

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • داهیییی...دعا کن اون درسو بهم بدن.وگرنه رسما بدبخت میشم دور از جون.امروز برای بار ششم نامه نوشتیم دادیم به مدیر گروه.فردا معلوم میشه.مرسی:gol:
    جالبه که پیغام بازدیدکنندگانشون بازه، معرفیشون بسته و من نمی تونم زندگینامه شونو ببینم!:surprised:
    سايه شدم‌، و صدا كردم‌:
    كو مرز پريدن ها، ديدن ها؟ كو اوج «نه من» ، دره «او» ؟
    و ندا آمد: لب بسته بپو.
    مرغي رفت‌، تنها بود، پر شد جام شگفت‌.
    و ندا آمد: بر تو گوارا باد، تنهايي تنها باد!
    دستم در كوه سحر «او»مي چيد، «او» مي چيد.
    و ندا آمد: و هجومي از خورشيد.
    از صخره شدم بالا. در هر گام‌، دنيايي تنهاتر، زيباتر.
    و ندا آمد: بالاتر، بالاتر!
    آوازي از ره دور: جنگل ها مي خوانند؟
    و ندا آمد: خلوت ها مي آيند.
    و شياري ز هراس‌.
    و ندا آمد: يادي بود، پيدا شد، پهنه چه زيبا شد!
    « او» آمد، پرده ز هم وا بايد، درها هم‌.
    و ندا آمد: پرها هم‌.
    (سهراب سپهری )
    سلام.
    چه زیبا. مرسی...
    اینی هم تو پیجتونه دوست دارم .
    به تو فکر کردم که بارون بباره...
    شیشه ی بارون زده، حال آدمو عوض میکنه. حتی تو دنیای مجازی...
    خوشبختي را ديروز به حراج گذاشتند
    حيف من زاده ي امروزم
    خدايا جهنمت فرداست
    پس چرا امروز ميسوزم ؟؟!!
    اسمانش
    همرنگ کاغذهای بی خط
    قطره ای چکید از چشمش و شد ابری پر درد
    ناله ای از سر غصه ی این قصه سر داد و باد ی در اسمانش غوغا کرد
    بید
    بید پریشان
    بید مجنون
    روی کاغذ
    به خود لرزید و ترسید
    واز خود پرسید
    تا کجا
    تا انتهای کدام زمان
    این دست پنهان می نوازد مرثیه فاصله هارا
    تا کجا
    تا انتهای کدام لایتناه
    تا کجا........
    گفتم:

    پس چرا آن همه درد در دلم انباشتی؟ گفت:

    روزیت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی،

    پناهت دادم تا صدایم

    کنی، چیزی نگفتی، بارها گل برایت فرستادم،

    کلامی نگفتی، می خواستم برایم بگویی و حرف بزنی.

    آخر تو بنده ی من بودی چاره ای نبود جز نزول

    درد که تنها اینگونه شد تو صدایم کردی .

    گفتم: پس چرا همان بار اول که صدایت کردم درد را از دلم نراندی؟

    گفت: اول بار که گفتی خدا آن چنان به شوق آمدم که حیفم آمد

    بار دگر خدای تو را نشنوم، تو باز گفتی خدا و من مشتاق تر برای
    شنیدن خدایی دیگر، من می دانستم تو بعد از علاج درد بر خدا گفتن
    اصرار نمی کنی وگرنه همان بار اول شفایت می دادم.
    گفتم: مهربانترین خدا، دوست دارمت …
    گفت: عزیز تر از هر چه هست من دوست تر دارمت…
    در گریز از این زمان بی گذشت
    در فغان از این ملال بی زوال
    رانده از بهشت عشق و آرزو
    مانده ام همه غم و همه خیال:redface:
    اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد// من و ساقی به هم تازیم و بنیادش براندازیم
    ان سیه چرده که شیرینی عالم با اوست
    چشم میگون لب خندان دل خرم با اوست
    خیلی خوشحال میشم با شما اشنا شدمممممممممممم شب خوبی داشته باشین
    شبتون خوش
    التماس دعا
    در پناه حق
    باشگاه سرعتش خرابه واسه منم که ....
    شرمنده بخدا
    ههههه
    ادم باید توکل بر خدا داشته باشه
    شما از آقای ساعی خبر دارین؟
    داهی نمیدونم چرا دان نمیشه فک کنم نتم سرعتش پایینه
    فردا گوش میدم
    اما با شرایط گفته شدهههههههههههههه
    بابا اینا مخالفنننننننننن
    من دیگه کلی صحبت کردم تا راضی شدن
    :biggrin:
    نه
    من خیلی بی برنامه ام!
    هرچندمنظم هستم:دی
    نه دوستش دارم
    در واقع من نباید سر کار برممممممممممممم
    اما بخاطر اینکه عادت به بیکاری ندارم میرم
    خیلی کارمو دوس دارم
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا