الان بابام بيدار شده،ميگه:مهشيد گشنمه!
من:منم گشنمه!عب نداره،دو ساعت بيشتر تا افطار نمونده!
(برداشت ملت:من و بابام جفتمون روزه ايم.
حقيقت:بابام تو رژيمه،منم از صب چيزي نخوردم ب اميد افطاري ك خونه ماماخانوميم!اسمايل رياكاري!
خدايي دارم ميميرم از گشنگي،دو شبانه روزه غذاي مث ادم نخوردم!
هربار مرغ داريم وضع من همينه...:دي!)