یه طرف گریز از تو
یه طرف به تو رسیدن
دل سپردن به یه رویا
خواب دست تورودیدن..
قصه رو ازنو شروع کن
من به آخرش رسیدم
من تو سادگی عشقت
هیبت دستامو دیدم..
من میخوام ساده بمونم
تاتو عاشقم بمونی...
تا تن خسته من رو
تا ته شب بکشونی..
حامی
نگین جان سلام دوسوم ، مو خوبوم تو خوبی؟؟؟
روز شده الان اینجا ، چه تشعشع آفتابیم داره ، بذار من چشمو مسلح کنم که حایل احتیاط رو رعایت کرده باشم ، از بسم نور زیاده اینجا خطوط پلاسیده و کم رنگ شدن ، میخود یه سر ببری رنگرزی ، چشم ناکمندم ... : دی
دلم میخواد آروم
تورو زیر بارون
تو بغلم بگیرم و ببوسمت..
چشامو ببندم
حلقه کنم دستامو دورتنت...
خیلی دارم عادت میکنم به بودن کنارت...
میدونی ک من از ته دلم امشب میخوامت..
نمیذارم عشق و ثانیه ها باتو تموم شه...
مخسییییییییییییییی ، ، من شب رو پاسداری میکونوم تا سحر چرا که اینجا کیچه پس کیچه ها زیادی سوت و کور شدن ، امنیت خاطر دوستان به خطر میفته ، نباید جای خلوت قدم بزنن ... :دی
پگاهت بخیر بدرود...
آره دوسوم چقدم خوشمزه اگه بضیا نعمتای خدارو سر اجاق بر فنا ندن که مجبور باشن از دور تند هود استفاده کنن... :دی
باورم میشه به کارای دیوو ایمان دارم ...
آری الهه جون رو بماچ و به اغوش گرم بگیر که هیچ چیزی مثل خودش آرامش تزریق نمیکنه ...
ناز نفست مراقب خودت باش...
سلومت باشی دوووسوم ، چش بیچاره که زورش نمیرسه ، باید چشا بیش از اینا مراقب خودش باشه نباید غیر مسلح باشه چرا که ضررش جبران ناپذیره، خوبه که جانب احتیاط رو باید رعایت کنیم... دی