B
پسندها
2,300

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خعلی هم بیریخته با اون دندونات ایششش:razz:
    هه! از کجا معلوم اونجا درست جواب بدم:biggrin:
    کوفتهههههههههههه تبریزی و دو تا ... ایشششششششش
    شکر خدا ...
    اسنم نفهمیتیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
    اسنم متبجه نسدیییییییییییییییییییییییییییییییی
    تهغییرو حس نکردیییییییییییییییییییییییییی
    سلامم که بلد نیستی ...
    سلام ..
    شکر خدا ...
    تو خوبی ؟؟
    دشمنات ...
    خیری عموووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
    نههه :w05:
    بهنام هنگ کردم:|
    علیه من توطعه چیدن اسممو زدن تو لیست ِ اعدامیا:|
    خو نبودم یه هفته..وگلنه نی نی همیسه به عموس سر میسنه
    خو خوبی؟
    عمو پهنااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام نی نی اومتهههههههه
    دره خونتو واز کنننننننننننننننن
    اصن همینه که هست هروخ دلم بخواد جواب می دم هروخ نخواد نمی دم هروختم دلم خواست جواب نمی دم هرچی دلم می خواد می گم ایششش
    پاتو برا چی می کشی رو زمین؟:huh:
    عجب پس اهل کلاسی:D...هیچی همینجوری محض تفریح:) بله در هر صورت همین معنی را میده.......ئه لغت نامه نوشتی؟ خب دیگه چه کتاب هایی نوشتی؟ :w12:بگو ریا نمیشه:D
    نه بابا هیچ روایتی نداره الی سوزش معده ام ، اتفاقا بهش گفتم که این حرکتت باعث شد هی تو شیرینی سرا باشم ، جالبه کم هم نمیاره میگه چه بهتر خوبه که چی بهتر از خرید شیرینی:دی
    لیلی زیر درخت انار نشست.
    درخت انار عاشق شد.
    گل داد سرخ سرخ.
    گلها انار شد داغ داغ.
    هر اناری هزار دانه داشت.
    دانه ها عاشق بودند.
    دانه ها توی انار جا نمیشدند.
    انار کوچک بود.
    دانه ها ترکیدند.انار ترک برداشت.
    خون انار روی دست لیلی چکید.
    لیلی انار ترک خورده را از شاخه چید.
    مجنون به لیلی اش رسید.
    خدا گفت: راز رسیدن فقط همین است، کافی است انار دلت ترک بخورد......!
    راستی بهنام این مامانم کچلم کرده میگه بیا هندونه بخور.........انگار من هندونه نخورم اسمون میاد زمین:razz: فعلا تا بعد;)
    بابا خاکی افتاده بی ریا:D چرا به من که ربط داره به زور هم شده مینشونمش تو خونش براش طعمه میزارم:) بر میاد دلشو ندارم:cool:
    ندیدی؟؟ گفتم شاید رفتی پیش آبجیت با هواپپیما ....یه گروگان گیری هم داشتی واسه تجدید روحیت:D شوهر داشته که:surprised: بیخود کرده شوهرش:mad: نه اون انحدام محض شوخی بود:D
    دیگه بدتر از اینم مگه میشه...........آها گروگان گیری هواپیما:surprised: شاید وضعش خوب شده......نه نداده کسی نیست تو خونش.......من نمیدونم ویوی این خونش خیلی خوبه:surprised::D ............فردا که زدم خونشو خراب کردم اونوقت متوجه میشه:razz::biggrin:
    :surprised:آدم ربایی ، سرقت بانک ، قتل؟ آره؟:confused:..............شاید رفته یه جای دیگه خونه ساخته آره؟ بعد میاد تو حیاط ما یه دوری هم میزنه:eek: میخواد منو دق بده من میدونم:weirdsmiley:
    دقیقا........تناقض اونم چه جورم:D مثلا دیگه چه کارهایی؟:surprised:...............همون یادشه بیخودی که اسمش را نزاشتن یاکریم:)
    نمیدونم چه فکری کردم خلاصه هر فکر بودی عکسش بود:D هووووم :surprised: نه همونه من میشناسمش ....دقیقا هم میاد همون جای پارسالش میشینه:D یه سوال: اینا یادشون میمونه کجا خونه میسازن؟:confused:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا