ب
پسندها
2

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • چه باکلاس!
    ما که نرفتیم ونیز[IMG] ایشالا قسمت همه بشه[IMG]
    شما تا به حال ونیز رفتین عاغا بحرام؟!
    من بیشتر شقا[IMG]
    خواهش میکنم، دیگه حسابی ولخرجی کردم سه تا هم خریدم در رنگ های مختلف
    عاغا بهرام روزتون مبارک:w30:
    اینم کادوی ناقابل من
    ..
    .
    .
    .
    .

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    [IMG]
    شقا جونی من که همیشه اینجام خو:w05:
    جوابش چی باید بگم؟ :d خو خواهش می کنم :redface:
    .
    .
    .

    چه کم حرفی عاغا بهرام!

    نفیث و زهلایی قهرم با هر دوتون اصن :(
    پروف هاتون رو بستین، اینجا هم که نمیاین :w05:
    مرسی دوست خوبم، نیروانای عزیز..خیلی قشنگ بود :gol:
    ممنون عاغا بهرام :gol:
    من دوس دارم ترکی یاد بگیرم، دوستم یکم بهم یاد داد..ولی فقط در حد سلام و احوالپرسی..مثل حالان یاخ چیدی..چون ساغول و ... .
    محو تماشای جمالت بودم
    جادوی چشمات جان از بدن جدا میکند
    فهمیدم یار دیگری داری
    به خیالم راهت نمیدهم
    اولموشام محو جمالون
    جان الر گوزدکی جادون
    بیلمیشم واردی نگارون
    اتمرم بیرده خیالون
    هر کس سنه اولدوز دیه اوزوم سنه ای دئمیشم

    معنی خودومونی اون میشه واسه هرکس ستاره ای واسه من ماهی
    سن یارمن قاصدسن ایلن سن چای دمیشم—-

    تو قاصد یارم هستی بنشین برایت چای اماده کرده ام

    خیالم گوندربدی بس که من اخ وای دمیشم—

    خیالش را فرستاده بس که من اخ و وای گفته ام

    آخ گجلر یاتمامشام من سن لای لای دمیشم—

    ای چه شبها که نخوابیدم و به تولالایی گفته ام

    سن یاتال من گوزوم اولدوزلار سای دمیشم—

    تو وقتی خوابیدی من به چشم هایم گفتم که ستاره ها را بشمارد
    هرکس سنه اولدوز دیه اوزوم سنه آی دمیشم—

    هرکس به توستاره بگوید خودم به تو ماه گفته ام

    سننن سورا حیات من شیرین دسه زای دمیشم—

    هرکس زندگی را شیرین بداند، بعد از تو من زندگی را تلخ می دانم

    هر گوزلدن بیر گول آلب سن گوزل پای دمیشم—

    از هر زیبا روی شاخه ای گل گرفته و به تو زیبا روی هدیه داده ام

    سنین گون تک باتماغوا آی باتانا تای دمیشم—

    غروب خورشید وار تو را من مثل غروب ماه می دانم

    سابق قشا یای دمیشم ایندی یایا قش دیرم—

    سابق زمستان را چو تابستان می دانستم ولی حالا تابستان را زمستان می دانم

    ( کنایه از پیر شدن است)

    گه تویوو یاد سالب من دلی نای نای دمیشم—

    گاها عروسی تو را به خاطر اورده و من دیوانه نای نای کفته ام

    سونرا گین یاس باتب اغلار های های دمیشم—

    بعدا دوباره غمگین شده و های های گریه کرده ام

    عمر سورن من قارا گون آخ دمیشم وای دمیشم—

    من سیاه بخت که عمر سپری می کنم آخ و و ای گفته ام
    لبخندتو
    چون زورقی طلایی
    که بر دریای نیلی گذر میکند
    از پیش چشمان خیره من گذشت
    و من یکباره زیبایی تو
    وتنهایی خود را
    یافتم
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا