سن یارمن قاصدسن ایلن سن چای دمیشم—-
تو قاصد یارم هستی بنشین برایت چای اماده کرده ام
خیالم گوندربدی بس که من اخ وای دمیشم—
خیالش را فرستاده بس که من اخ و وای گفته ام
آخ گجلر یاتمامشام من سن لای لای دمیشم—
ای چه شبها که نخوابیدم و به تولالایی گفته ام
سن یاتال من گوزوم اولدوزلار سای دمیشم—
تو وقتی خوابیدی من به چشم هایم گفتم که ستاره ها را بشمارد