یارانراد
پسندها
3,813

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • وایس این پاهه نی نی سه ناسه من بلسداستم با اسازه صاحبخونه
    وای منسی این کیک مین میخوام اخه کسنمه تا 4 که سرکارم عمو:(
    عمو گلسا دیگه میخواد بره ها

    خدانو سکل عمو سون اسالله همیسه لباتون خندون باسه
    سادو سهنامت باسین
    می خواستم پلی باشم برای عابران خسته که دلتنگیشان را درسبد های سیب می گذارند به سوی خدا می برند
    می خواستم تحمل غم ها را دردها به بر دوشم بپذیرم و بدون هیچ تزلزلی ایستادگی را تصویر کنم
    مهر را
    محبت را
    تصویر کنم
    اما ناگاه فهمیدم دلم برای تنهایی هایم هنوز وسعت بیکرانگی های نور را ندارد
    به همین خاطر اراام ارام به گوشه ای کز کردم
    تا شاید روزی بیکرانگی درونم جوانه زند
    بشوم همان پل رابط تا خدا
    ********************************************
    انقدر بی محبتی دیدم که محبت ورزیدن رافهمیدم
    باز مثل هر شب کسلم
    غصه نشسته رو دلم
    میگن بازم شهید میاد
    یه عالمه خیلی زیاد
    ای ایران.ای مرز پر گوهر.

    زنده باد.ایران.ای ایران

    دسته گلای بی زبون
    گمشده های بی نشون
    یه ریزه خاکسترشون
    دو حلقه انگشترشون
    یه تیکه استخون سرد
    یه شاخه گل یه بال و پر
    یه دکمه ی پیرهنشون
    یه ذره خاک تنشون
    تابوتای یه اندازه
    تو هرکدوم یه سربازه
    باده که شیون می زنه
    ابره که بر تن می زنه
    تابوتا خیسه آب می شن
    دسته گلا خراب می شن
    می پیچه تو شهر و دهات
    عطر سلام و صلوات

    آی مادرای مهربون

    بچه هاتون بچه هاتون
    دسته گلایی که دادین
    به جبهه ها فرستادین
    حالا با تابوت اومدن
    با بوی باروت اومدن
    سر ندارن پا ندارن
    شوق تماشا ندارن
    مادرا از خدا می خوان
    با گریه و دعا می خوان
    تابوتاشونو باز کنن
    بچه هاشونو ناز کنن

    اما بویی عجیب میاد
    بو کنی بوی سیب میاد
    میگن کسی که پا بشه
    راهی جبهه ها بشه
    سر به بیابون بذاره
    تو عاشقی جون بذاره
    اونجا که افتاب می شینه
    باغ گل سیب می بینه
    بچه های نجیب من

    باغ گلای سیب من

    رو عشقتون پا نذارین
    ایرانو تنها نذارین
    ایرانو تنها نذارین
    مینویسم.
    با شعر سپید شروع کرده بودم. بعد متن هم اضافه شد، و بعد تر داستان کوتاه...
    اما حالا... از وقتی که اولین ترانه مو گفتم، حس شیرین رضایت و لذتی که تو اون قبلی ها پیدا نکرده بودم تو ترانه پیدا کردم، انگار که جام از اول توی ترانه بود و پیداش نکرده بودم :w40:
    حالا فقط ترانه میگم. دنیای ترانه بهشتیه... :hypocrite:
    اصلا تعجب نمیکنم چون میشین مث من:d خودم کلا هیچ وقت نوشته هامو نمیذارم چه برسه اسممو هم بزنم پاش!
    فقط واسه یه کودک زلزله زده که شعری گفته بودمو یه سایتی گذاشتم. اونم محض همدردی...
    می فهمم منظورتون رو...
    راستی ... میگم دوست ندارید نوشته که میذارید اگه از خودتونه اسمتونم پاش بنویسین ؟
    دقیقا بله. خب واسه همینه کا طاقت دیدن عکس های بدن های آش و لاششون یا شنیدن اونچه که به سرشون اومد رو ندارم. از بس که خوب بودن. به حرفاتون هم کاملا ایمان دارم ولی بازم دله، میسوزه، دیگه این مدلیه چی کارش کنم؟ :w05:
    کلا شعرا و ترانه های مربوط به شهیدا اشکم رو در میاره. خیلی طفلکی بودن، آخی ی ی :cry:
    سلام به شما دوست گل. بله ترانه قشنگی بود. گوش ندادم تا حالا اما فریدون آسرایی کارهاش زیباست.
    خدایا! بدان که صدای من، ندای من، خواستن من ، انسان شدن و انسان ماندن است........
    آمده ام آمدم ای شاه پناهم بده ... خط امانی ز گناهم بده


    ای حرمت ملجأ درماندگان ... دور مران از در و راهم بده

    لایق وصل تو که من نیستم ... اذن به یک لحظه نگاهم بده

    لشگر شیطان به کمین من است ... بی کسم ای شاه پناهم بده
    من نام کسی نخوانده ام الا تو،با هیچ کسی نمانده ام الا تو،عید آمد ومن خانه تکانی کردم از دل همه را تکانده ام الا تو
    نه روز و نه شب،کجای این دنیا من باشم که ببینم که تو باشی با من هر خورشیدی برای خود روزی داشت هر ماه برای خود شبی امامن...........
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا