دقیقا.......من احساس میکنم قبلنا خوشبختر بودم........نمیدونم چرا..........شاید خوشبختی اینه که آدم سرش گرم باشه بیکار نباشه

آره یکی دو قسمتشو دیدم........اصلا محتوا نداشت.........از اون نقش دختره که خیلی بدم میومد....بعضی ها که واقعا درس میگیرن به جای اینکه عبرت بگیرن
آره جدی میگم..........مثلا یه نمونه سادش........که همه این خانواده به اضافه اون پسرخاله کفش سفید پوشیدن......بعضی حالا همش زوم شدن رو کفشه.......یا مثلا یه نمونه دیگش خیلی کلا با هم دعوا دارن سر مسائل خیلی کوچیک که ارزش نداره.......اصلا حتی صحبتش ارزش نداره چه برسه دعواش
آره اون قشنگ بازی میکنه .......طبیعی بازی میکنه......ولی تو لهجش خیلی زیاده روی شده..........البته لهجه دارن اصلا بی لهجه نمیشه
ولی اونایی که تو شهر زندگی میکنن کمتره .........حالا نمیدونم شاید منظور کارگردان هومه و روستا باشه
نه بابا من اصلا ناراحت نمیشم

میدونید چیه من نظرم اینه لهجه اونایی که تو شهر زندگی میکنن واصالتا شهری هستن به لهجه هما خیلی نزدیک تره