succulent
پسندها
408

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خواهش می کنم...به زیباییِ شعر هایِ تو که نمی رسه...ممنونم ازت.;)
    گاهی دلگرمیِ یک دوست معجزه ای می کند که گویی خدا رویِ زمین کنارِ توست:

    گاهی باید احساس نکنی ، تا احساست کنند !

    گاهی باید کسی باشی که نیستی ، تا کسی که بودی باشی !
    گاهی باید چشم ها را بست ، تا تو را ببینند ! گاهی باید خوابید ، تا شاید بیدارت کنند ! گاهی باید رفت ، تا بودنت احساس شود ...
    گاهے فقط בلتـ میخواهـב

    زانو هایتــ را تنگــ בر آغــوش بگیرے ...

    گوشـﮧ تریـن گوشـﮧ اے کـﮧ مے شناسے بنشینے

    و فقـط نگاه کنے...

    چقـבر בلت براے یکــ خیال راحت تنگـــ مے شوב...

    خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است
    چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است

    جانا به حاجتی که تو را هست با خدا
    کآخر دمی بپرس که ما را چه حاجت است

    ای پادشاه حسن خدا را بسوختیم
    آخر سؤال کن که گدا را چه حاجت است

    محتاج قصه نیست گرت قصد خون ماست
    چون رخت از آن توست به یغما چه حاجت است

    جام جهان نماست ضمیر منیر دوست
    اظهار احتیاج خود آن جا چه حاجت است

    ای مدعی برو که مرا با تو کار نیست
    احباب حاضرند به اعدا چه حاجت است

    ای عاشق گدا چو لب روح بخش یار
    می‌داندت وظیفه تقاضا چه حاجت است

    حافظ تو ختم کن که هنر خود عیان شود
    با مدعی نزاع و محاکا چه حاجت است
    خدا گوید:
    تو ای خورشید زیبایم،
    تو ای مهمان دنیایم،
    بدان آغوش من باز است،شروع کن !
    یک قدم با تو
    تمام گام های انده اش با من... .:sweatdrop:
    سلام از این که یکی در میون جوابتون رو میدم واقعا معذرت میخوام دسترسی به اینترنتم خیلی کمه از این که همیشه به یادم هستین ممنونم
    آنــهــایی که به جــای فـریـــاد زدن ، سکوت می کننــد

    یک روز به جـای اینکه صبـــر کننــد

    در را بــاز می کننـد و می رونــد...
    از من رمیده ای و من ساده دل هنوز

    بی مهری و جفای تو باور نمی کنم
    دل را چنان به مهر تو بستم که بعد از این
    دیگر هوای دلبر دیگر نمی کنم

    رفتی و با تو رفت مرا شادی و امید
    دیگر چگونه عشق تورا آرزو کنم
    دیگر چگونه مستی یک بوسه تورا
    دراین سکوت تلخ و سیه جستجو کنم
    دلم

    یک مزرعه میخواهد

    یک تو

    یک من

    وگندم زاری طلایی رنگ

    که هوایش ﺁکنده باعطرنفس های توباشد...

    اگر از شور و حرارت،
    از احساسات سركش،
    و از چیزهایی كه چشمانت را به درخشش وامی‌دارند،
    و ضربان قلبت را تندتر می‌كنند،
    دوری كنی.
    تو به آرامی آغاز به مردن می‌كنی
    من به این ثانیه ها دلشادم.....

    به همین تنهایی.....
    به همین بودن بی دغدغه رویایی. به همین لحظه که گم

    می شوم و تو مرا می یابی......

    به همین لاف زدن های قشنگ که پر از نور امید است دلم ....

    آی غم ها کجایید که من می خندم. .....

    ور نه یک ثانیه بی دغدغه ماندن سهل است.....
    و محال است که یک لحظه ز یادم بروی.....

    کاش میدانستم که چرا روز و شبم با تو گره خورده ولی ....

    باز هم باک ندارم که دلت مال من است .....

    کاش میدانستی که کسی هست در این سوی زمین ....

    جنسش از سنگ ولی گر فراموش شود می میرد...
    کــوک می کنـــم چشــمانم را بـــرای آمدنــت...



    نمی آیـــــی ؛


    و " مـــَن " برای همیشه خواب می مـــانم!!!
    ماسه ها فراموشکار ترین رفیقان راهند !


    پا به پایت می آیند ،


    آنقدر که گاهی سماجتشان در همراهی حوصله ات را سر می برد ،


    اما کافی است تا اندک بادی بوزد


    یا موجی برخیزد


    تا برای همیشه رد پایت از حافظه ضعیفشان پاک شود !


    ما از نسل ماسه نیستیم !


    از نسل صدفیم . . .


    صدف هایی که به پاس اقامتی یک روزه تا دنیا دنیاست


    صدای دریا را برای هر گوش شنوایی زمزمه می کنند ...
    هردو
    من مسلمان
    به امید دیدنت
    در کلیسا شمع روشن می‌کنم.
    همین را می‌خواستی؟


    لازم نيست
    مرا دوست داشته باشی
    من تو را
    به اندازه‌ی هر دومان
    دوست دارم


    عباس معروفی
    زندگی باید کرد، گاه با یک گل سرخ،
    گاه با یک دل تنگ،
    گاه باید رویید، در پس یک باران،
    گاه باید خندید، بر غمی بی پایان...



    عشق، تصميم قشنگي ست، بيا عاشق شو ( نامزدي*دختر باران* )

    هر وقت دلتنگ تو باشم
    برای چشم‌هام
    سيب می‌خورم.
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا