کوثر89
پسندها
663

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • بحث خوبی بود
    بروید و به خواب سلام ما را هم برسانید
    و به او بگویید بنده هم نیازمندش هستم اخر چرا سراغی از ما نمی گیرد:biggrin:
    خواب مرا صدا میزند
    با دستانی باز
    گاهی مرا بالبخندم بر روی زانوهایش میگذارد
    و
    گاهی گونهایش خیس باران نگاهم
    است
    خب این عالیه که این تحول تونسته کمکتون کنه
    خیلی خوبه که ادم پا بند تحولات درونیش باشه. ومن مطمینم که این سه هفته ی شما رشد می کنه و بزرگ و بزگتر میشه و به تجربه های درست شما که تو ام با احساسات و عقل هست اضافه میگنه.
    و به نظر م ن عقل و قلب لازم و ملزوم هم هستن یعنی عقل ظرف قلبه و برعکس
    به حود منم می گن تو خیلی ارمانگرا هستی بهم می کن این خوب نیست می گن باید واقع گرا بود
    ولی به نظ من میشه یه تعادلی بین نعمت هایی که خدا داده ایجاد کرد
    حتی اگر احساسات در وجود ما بیشتر قراار داره اما باز میشه از عقل استفاده کرد
    ما به دنیا امدیم که به این سرشت ها و شا کله ها غلبه کنیم وبه نعادل برسونیمشون
    اما کفتن اینه ا راحته و عملی کردنش سخت
    پیروز اونه که بتونه عمل کنه نه فقط بگه
    خب به احساساتتون نظم بدین با منطق و عقل کنترلش کنید
    اونوقت بنویسید .وببینید که چقدر تغییر کردید
    آرزوی گل نسرین اینه ؟
    که به جای گل نسرین , جوجه تیغی باشه؟

    اینم گوش داداه بودم خوب بود
    یکی از ویژگیه شعراش اینه که به یه فکر عمیق ادم رو فرو می بره
    ما چرامی بینیم
    ما چرا می فهمیم
    ما چرا می پرسیم
    مگس هم می بینه
    گاو هم میبینه
    می بینه که چی بشه ؟
    که مگس به جای قند نشینه رو منقار شونه به سر
    گاو به جای گوساله اش کره خر رو لیس نزنه
    بز بتونه از دور بزغالشو بشناسه
    خیلی هم خوبه که ما میبینیم
    ورنه خوب کفشامون لنگه به لنگه می شد
    اگه ما نمی دیدیم از کجا می فهمیدیم که سفید یعنی چه ؟
    که سیاه یعنی چی؟
    سرمون تاق می خورد به در ؟
    پامون می گرفت به سنگ
    از کجا می دونستیم بوته ای که زیر پامون له می شه
    کلم یا گل سرخ ؟
    هندسه تو زندگی کندوی زنبور چشم آدمه



    درک زیبایی ‚ درکی زیباست
    ما چرا می بینیم؟
    ما چرا می فهمیم؟
    ما چرا می پرسیم؟؟؟؟؟
    [سلام!
    حال همه‌ی ما خوب است
    ملالی نيست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خيالی دور،
    که مردم به آن شادمانیِ بی‌سبب می‌گويند
    با اين همه عمری اگر باقی بود
    طوری از کنارِ زندگی می‌گذرم
    که نه زانویِ آهویِ بی‌جفت بلرزد و
    نه اين دلِ ناماندگارِ بی‌درمان!

    تا يادم نرفته است بنويسم
    حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود
    می‌دانم هميشه حياط آنجا پر از هوای تازه‌ی باز نيامدن است
    اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی
    ببين انعکاس تبسم رويا
    شبيه شمايل شقايق نيست!
    راستی خبرت بدهم
    خواب ديده‌ام خانه‌ئی خريده‌ام
    بی‌پرده، بی‌پنجره، بی‌در، بی‌ديوار ... هی بخند!
    بی‌پرده بگويمت
    چيزی نمانده است، من چهل ساله خواهم شد
    فردا را به فال نيک خواهم گرفت
    دارد همين لحظه
    يک فوج کبوتر سپيد
    از فرازِ کوچه‌ی ما می‌گذرد
    باد بوی نامهای کسان من می‌دهد
    يادت می‌آيد رفته بودی
    خبر از آرامش آسمان بياوری!؟
    نه ری‌را جان
    نامه‌ام بايد کوتاه باشد
    ساده باشد
    بی حرفی از ابهام و آينه،
    از نو برايت می‌نويسم
    حال همه‌ی ما خوب است
    اما تو باور نکن! "
    یـــــادم باشد که :

    در حـــــــرکت ، همیشه اُفُق‌های تازه هست . . .
    در نهان به آنانی دل می بندیم که دوستمان ندارند و در آشکار
    از آنانی که دوستمان دارند:غافلیم شاید این است دلیل تنهاییمان.........
    به سلامتیه کسایی که برای داشتنشون لازم نیست با سیاست باشی و نقش بازی کنی … همین که یک رنگ باشی کافیه !
    کاش یکی پیدا شه تو این دنیا این جوری باشه........
    گاهی نگاهم در تمام روز
    با عابران ِ ناشناس ِ شهر
    احساس گنگ آشنایی می کند
    گاهی دل ِ بی دست و پا و سر به زیرم را
    آهنگ یک موسیقی غمگین
    هوایی می کند .

    ( قیصر امین پور )
    برای تویی که چهره های رنگ شده را می پرستی نه سیرت آدمی ؛ هیچ ندارم. راهت را بگیــر و بـــــــروحوالی ما توقف ممنــــوع است
    زندگی خوردن و خوابیدن نیست انتظار و هوس و دیدن و نادیدن نیست. زندگی چون گل سرخی است پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطیف. یادمان باشد اگر گل چیدیم عطر و برگ و گل و خار همه همسایه دیوار به دیوار همند. دکتر شریعتی
    هیچ گاه نگذارید به آن درجه از ناامیدی برسید که به خیلی کمتر از آنچه لیاقت دارید رضایت دهید!
    گر بدين سان زيست بايد پست
    من چه بی شرمم اگر فانوس عمرم را، به رسوائی نياويزم
    بر بلندِ کاجِ خشکِ کوچه بن بست
    گر بدين سان زيست بايد پاک
    من چه ناپاکم اگر ننشانم از ايمان خود چون کوه،
    يادگاری جاودانه بر تراز بی بقای خاک...

    زنده یاد شاملو
    روزی ما دوباره کبوترهایمان را
    پرواز خواهیم داد
    و مهربانی
    دست زیبایی را خواهد گرفت
    و من آن روز را انتظار می کشم
    حتی روزی که نباشم

    زنده یاد شاملو
    مرسي عزيزم به شيكيه پروژه هاي تو نميرسن كه :دي
    اره بابا قبلا يه بار تجربه كردم كفش اهني رو اخه :دي
    شبت پرتقالي با طعم كيوي :دييييييييييي
    ماچچچچچچچچچچچ
    نه بابا راضي به زحمتت نيسم ميري اونجا سرده ميچايي :دي
    خبر سلامتي عزيزم
    نه ... فعلا ديگه دنبال كار نيستم دنبال كاراي پروژه م هسم ، بعدش ايشالا يه كفش اهني بخرم برم عين چي دنبال كار بدوئم :دييييييييي
    آورين
    تو از پسش برمياي كوثري شك نكن ... يه جوري بزن تو دهن پروژه هات كه خون بالا بيارن اصن :دييييييييي
    اره ؟ راس ميگي ؟ امتحان كردي تو ؟
    خو از كجا برم بيارمشون ؟ از باغ وحش ؟ :ديييييي
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا