• زندگي درس حساب است بياييم خوبيها را جمع ، بديها را كسر و شاديها را تقسيم كنيم
    آري امشب شب يلدا است ، شب فال ، شب عشق ، شب هندوانه وشب آزادي و شب رهايي چيزي به يادم نمي آيد جز اينكه امشب شب تنهايي من است ، يلدايت مبارك
    خدا را در قلب کسانی دیدم که بی هیچ توقعی مـــــهــــــربانند...
    فراخوان

    تاپیک : کاربران ِ برتر ِ ماهانه ی تالار معماری !

    ________________________

    :gol::gol::gol:
    بعضي ها هميشه با بقيه فرق دارن حتي در انتهاي رابطه...
    همهٔ رابطه‌ها با جملهٔ " تو با بقیه فرق داری " شروع میشه . . .
    و به جمله " تو هم مثل بقیه ای " ختم میشه . .
    دَمــَــش گـــَــرم ...
    بـــاران را مــےگـــویـــــَــم
    بـــه شـــانـــہ امـ زد وگــُـفــــت :
    خــَـســتـــہ شُــــدے ...
    امــــروز را تــُــو اســـتـــراحــَـت کـــُـن
    مـَــن بـــه جــــایـــَـت مـــے بـــارَم
    هر کسی برای خودش خیابانی دارد
    کوچه ای
    کافی شاپی
    و شاید عطری
    که بعد از سالها خاطراتش گلویش را چنگ میزند...
    ترکت کرده؟؟؟
    شـب ها بــه یادش گــــریه مــی کـــنی؟؟؟
    حس انتقام داره دیونت میکنه رفیق؟؟؟
    ولی تو بی مرام نیستی میدونم...!
    ناراحت نباش...
    یــه روز تــو تنها آرزوی زنـــــدگـیش می شی....
    که دیگه دستش بهت نمیرسه....
    این بدترین انتقامه که روزگار ازش میگیره
    گاهی دلت می خواهد از دید بعضی آدمها پنهان بمانی
    آدمهایی که مدام توی زندگیت سرک می کشند
    و با ژست صمیمیت
    داشته هایت را می شمارند
    احساساتت را خط کشی می کنند
    اشتباهاتت را سرزنش می کنند
    به چیز هایی که خود ندارند حسادت می کنند
    دست می گذارند روی نقطه ضعف هایت و آنها را بزرگ و بزرگتر می کنند
    و هر کاری که لازم باشد می کنند
    تا تو را کوچک و بی رنگ و کدر نشان دهند
    فریب ظاهرشان را نخور
    این آدمها " آینه " نیستند، " شیشه خورده " اند ..
    زخم ها" خوب می شوند!
    اما
    "خوب شدن"
    با
    "مثل روز اول شدن"
    خیلی فرق داره ..
    ساده است دل کندن از او که روزی ،
    تمام زندگی ام بود .
    اما باور کنید از نو شروع کردن " جان ِ تازه " می خواهد ،
    که دیگر من ندارم . . . یادت نبود تمام زندگی ام شده بودی . . .
    دل کندن آسان است . . .
    مُردن آسان است . . .
    این روزها خیابان ها پرشده از مُرده های متحرک . . .
    تو اگر هنر داری ، زندگی کن . . . .
    .
    .
    محمد را علی آیینه دار است
    نخستین جلوه اش در ذوالفقار است
    به جز دست علی مشکل گشا کیست
    کلیدکُنتُ کنزاًمخفیا کیست
    کسی دیگر توانایی ندارد
    که زخم شیعه را مرهم گذارد
    غدیر ای باده گردان ولایت
    رسولان الهی مبتلایت
    عید غدیر مبارک
    اینایی که واسه یکی همه غرورشون و میذارن زیر پاشون ... تو رابطه های بعدیشون مغرور ترین آدمای زمینن ...
    میگن ... برای شناختن ِ آدما ...
    باید یا باهاشون همنشین شد یا همسفر ...
    اما به نظر ِ من ،یه جای دیگه هم هست ،
    که آدما خودشونو خوب نشون میدن ...

    وقتی میفهمن دوسشون داری ، یا برات مهمّن ..
    بعدتر ,
    یاد گرفتم بدون تو
    بروم به همه ی پاتوق هایمان
    لم بدهم
    کتاب بخوانم
    و شکلات داغ سفارش بدهم
    و دلم برای بودنت تنگ نشود
    دلــــــم ...نه عشق آتشین می خواهد،نه دروغ های قشنگ...نه ادعاهای بزرگ،نه بزرگی های پر ادعـــــا...
    دلم یک فنجان "قهوه ی تلخ" می خواهد، و یک دوست که بشود با او حرف زد...
    من از خدا خواستم به من توان و نیرو دهد و او سر راهم مشکلاتی قرار داد تا نیرومند شوم من از خدا خواستم به من عقل و خرد دهد و او پیش پایم مسائلی گذاشت تا آنها را حل کنم من از خدا خواستم به من عشق دهد او افراد زجر کشیده ای را نشانم داد تا به آنها محبت کنم من هیچ کدام از چیزهایی که از خدا خواستم را دریافت نکردم ولی به همه چیزهایی که نیاز داشتم رسیدم eidetoon mobarak.
    من زنم
    زنی از جنس خواهرت
    زنی از جنس مادرت
    زنی از جنس همسرت
    هر گاه نگاهی نابهنگام از سر هوس بر من انداختی
    ناموس خود را در چشمان پلید رهگذران انسان نما حس کن
    آنچه تو را به خشم وامیدارد برادر و پدر و شوهر من را نیز ...
    پایان یک رابطه
    فقط پایان یک رابطه نیست
    ممکن است پایان خیلی از چیزها باشد.
    پایان دوست داشت
    پایان خوشبینی
    پایان اعتماد.....!
    متنــفـــــــرم...
    از ایـن تصمیـم گــرفتن هـای یک طـــرفــه...
    از ایـن رفتــن هـــای "بـــه خـاطـــر خــودت"
    از ایــن آدم هــایـی کــه "بــه نــام مــن" و "بــه کـــام خــود " عمـل می کننـد...
    می خواهم بگذرم
    از هر آنچه که تو ندیدی و من احساس کردم...
    تو نشنیدی...
    هرچند بار که من گفتم و تکرار کردم...
    ساختم و تو خراب کردی...
    و من چقدر تشنه ی حرفهایی بودم که تو هرگز نزدی...
    اشک ریختم...
    برای روزهایی که چقدر نیازمند بودنت بودم...
    برای خودم که چگونه غرق تو شدم...
    و به یاد می آورم خودم را...
    که چگونه یر آرزوهای بزرگ بودم...
    پرواز را دوست داشتم...
    و تو را که بالهای مرا شکستی...
    همچون قلبم
    می خواهم بگذرم از تو
    از عشق ویران کننده ی تو...
    از منی که با تو به وجود می آمد..
    و چه غریب بود...
    همه چیز
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا