.:ارمیا:.
پسندها
3,649

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • فرصت دهید گریه کند بی صدا، فرات / با تشنگان بگوید از آن ماجرا، فرات
    گیرم فرات بگذرد از خاک کربلا / باور مکن که بگذرد از کربلا، فرات
    با چشم اهل راز نگاهی اگر کنید / در بر گرفته مویه کنان مشک را فرات
    چشم فرات در ره او اشک بود و اشک / زان گونه اشکها که مرا هست با فرات
    اي اهل حرم عيد گذشت و خبر از يار نيامد
    بر زخم دل فاطمه غم خوار نيامد
    چند روز دگر مانده كه با ناله بگوييم
    اي اهل حرم مير و علمدار نيامد
    غايت خلقت جهان، پرورش انسانهايي است كه در برابر شدائد بر هر چه ترس و شك و ترديد و تعلق است غلبه كنند

    و

    "حسيني" شوند.

    (شهيد عاليقدر،‌سيد مرتضي آويني)

    ايام جانسوز محرم و عاشوراي خون بر همه عاشقان تسليت باد.
    التماس دعا
    مرسی ندا جان :gol: بازم برام از آوینی بذار واقعأ لذت می برم
    تسلیت این ایام خیلی التماس دعا
    نقش و نگار کعبه نه مقصودِ شوق ماست
    نقشي بلندتر زده ايم، آن نگار کو؟!

    جانا! نواي عشقِ خموشانه خوش تر است
    آن آشناي ره که بوَد پرده دار کو ؟

    ماندم درين نشيب و شب آمد ، خداي را
    آن راهبر کجا شد و آن راهوار کو ؟

    اي بس ستم که بر سر ما رفت و کس نگفت
    آن پيک ره شناس حکايت گزار کو ؟

    چنگي به دل نمي زند امشب سرود ما
    آن خوش ترانه چنگيِ شب زنده دار کو ؟

    ذوقِ نشاط را مي و ساقي بهانه بود
    افسوس، آن جوانيِ شادي گسار کو ؟

    يک شب چراغ روي تو روشن شود، ولي
    چشمي کنار پنجره ي انتظار کو ؟

    خون هزار سرو دلاور به خاک ريخت
    اي سايه ! هاي هايِ لب جويبار کو؟!

    هوشنگ ابتهاج
    مي توان با اين خدا پرواز كرد
    سفره دل را برايش بازكرد
    مي توان در باره گل حرف زد
    صاف و ساده مثل بلبل حرف زد
    چكه چكه مثل باران راز گفت
    با دو قطره، صدهزاران راز گفت
    مي توان با او صميميحرف زد
    مثل ياران قديمي حرفزد
    مي توان تصنيفي از پرواز خواند
    با الفباي سكوت آواز خواند
    مي توان مثل علف ها حرف زد
    بازباني بي الفبا حرف زد
    مي توان در باره هر چيز گفت
    مي توان شعري خيال انگيز گفت
    مثل اين شعر روان و آشنا

    قيصر امين‌پور
    نپندار كه تنها عاشوراييان را بدان بلا آزموده‌اند
    و لا غير...
    صحراي بلا به وسعت همه تاريخ است!!

    (شهید آوینی)
    سلام ممنون ميشم ... بياين اينجا
    جواب خواستگاري ... لطفاً دخترخانوما نظر بدين
    بر گیسویت ای جان ، کمتر زن شانه
    چون در چین و شکنش دارد دل من کاشانه
    چون در چین و شکنش دارد دل من کاشانه

    بگشا ز مویت گرهی چند ای مه
    تا بگشایی گرهی شاید ز دل دیوانه
    تا بگشایی گرهی شاید ز دل دیوانه

    دل در مویت دارد خانه
    مجنون گردد چو زنی هر دم شانه
    مجنون گردد چو زنی هر دم شانه

    در حلقه مویت بس دل اسیر است
    بینم خونین دل این و آن سر هر دندانه
    بینم خونین دل این و آن سر هر دندانه

    بر گیسویت ای جان ، کمتر زن شانه
    چون در چین و شکنش دارد دل من کاشانه
    چون در چین و شکنش دارد دل من کاشانه

    بگشا ز مویت گرهی چند ای مه
    تا بگشایی گرهی شاید ز دل دیوانه
    تا بگشایی گرهی شاید ز دل دیوانه

    دل در مویت دارد خانه
    مجنون گردد چو زنی هر دم شانه
    مجنون گردد چو زنی هر دم شانه

    در حلقه مویت بس دل اسیر است
    بینم خونین دل این و آن سر هر دندانه
    بینم خونین دل این و آن سر هر دندانه

    دل در مویت دارد خانه
    مجنون گردد چو زنی هر دم شانه
    مجنون گردد چو زنی هر دم شانه
    مشکل از لامپتونه...
    عوضش کنین...احتمالا چینیه...!!

    خدا رو شکر...

    ما هم خوبیم....
    دل خوش به اونیم که نفسی میاد و میره...!

    نون و کباب تو فلسفه پیدا نمیشه...
    ما هم ادمین دید برق زیاد مصرف میکنیم،فعلا برقمون رو قطع کرده...!!!
    خدا هرچی مردم آزاره به راه راست هدایت کنه...
    مخصوصا اونایی که زنگ میزنن،فرار میکنن...:whistle:

    سلام...
    خوب هستین؟

    چراغتونم که اتصالی داره...
    هی خاموش روشن میشه...!
    زبان ما عاجز بود از اثبات"من" بودنمان! گفتیم مولانا جلال الدین بلخی را بیاوریم، بلکه گره ای گشاده شود از این "چند من"ی بودنمان!!

    باطن و ظاهرم تویی، من نه منم، نه من منم
    غایب و حاضرم تویی، من نه منم، نه من منم
    خلق نمود و بود تو، من عدم و وجود تو
    عین مظاهرم تویی، من نه منم، نه من منم
    سایه و روشنم تویی، گل تو و گلشنم تویی
    منظر و ناظرم تویی، من نه منم، نه من منم
    نیستی از تو هست شد،عالمی از تو مست شد
    باده و ساغرم تویی، من نه منم، نه من منم
    قهر منی و الفتم، نور منی و ظلمتم
    مومن و کافرم تویی، من نه منم، نه من منم!!
    ----------------------------
    خیالتان راحت شد؟! کلاً فرمودند: من نه منم، نه من منم!!
    حالا هی یه سری اصرار دارن بگن: تو همه ای، همه تویی!! دیگه خواهشاً حرف مولانا رو زمین نندازین که ناراحت میشم!:D
    نه به جون خودم ناراحت نشدم
    من اینقدر زمختم که به این زودی ها ناراحت نمی شوم
    اصلا هر کاری کردید عالی بود
    منم جوابم مناسب نبود فکر کردید ناراحت شدم
    معذرت از طرف من که جوابم چپکی فهمیده شد
    میگن صلاح مملکت خویش
    خسروان دانند و بس
    اینجا هم که قلمرو مجازی شماست . اختیار دارش خودتون.:smile:
    -----------------------------------------------------------------------------
    اصلاحش میکنیم
    میگن
    نابرده رنج گنج
    پنج شش هفت میسر نمی شود
    مزد ان گرفت که جان برادر
    دگر عضو ها را نماند قرار
    شما صاحب اختیار هستید:biggrin:
    ببینم چی شد:eek:
    پس چرا همه چی یدفعه رفت
    باشه اشکال نداره
    بی خیال مهم نیست
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا