تنها که بودم بیشتر حس میکردم که خودمم
محکم ترم
صبور ترم
با غرور
پایدار
اما وقتی دل بستم اهمه اینا ویرون شد
از منم با غرور و جذب یه ادم ضعیف موند پر از خواهش .........اونی که تا بحال اشکاشو هیچکی ندیده بود شد کسی که واسه همه چی عذر خواهی میکرد اشک میریخت که نکنه از دستش بده اونی که اینجوری ویرونش شده............اونی که همه زندگیشو گذاشت براش..........
اما زد زیر همه چیو رفت......تنها شدم .....اما این تنهایی مثل قبل نبود........انگاری له شدم
تحقیر شدم ......درد میکنه جای زخمهایی که به غرورم به روحم هست .سنگینی میکنه حس این تحقیر