vooroojak khanoom
پسندها
3,561

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • شادی بطلب که حاصل عمر دمی است...هر ذره ز خاک کیقبادی و جمی است
    احوال جهان و اصل این عمر که هست....خوابی و خیالی و فریبی و دمی است
    ترکیب طبایع چو به کام تو دمی است....رو شاد بزی اگر چه بر تو ستمی است
    با اهل خرد باش که اصل تن تو.....گردی و نسیمی و غباری و دمی است
    روزی که به دست من قلم میدادند
    ای کاش یدی شکسته هم میدادند
    گر این قلم و جوهر و خودکار نبود
    امروز نه غصه ام نه غم میدادند
    الهه عزیز من دیگه میرم
    از بودنت خوشحال شدم
    شب قشنگت قشنگت تر
    خدانگهدارت
    :w36::smile:
    يه روزم مياد

    من ميام تو اتاق

    مي بينم پسرم داره سيگار مي کشه

    نمي دونم چي کار مي کنم اون موقع

    شايد يکي بزنم زير گوشش

    نه به خاطر اينکه سيگار مي کشه

    به خاطر اين که کم آورده...
    همینجا

    وسط آرزوهایم

    می خواهم خودم را به لرز بزنم

    تا تو خلاصه شوی

    و در دستانم ها کنی
    .

    همینجا وسط دلتنگی هایت

    نگاهم را هل می دهم

    توی چشمهایت

    نگاهت ته می کشد

    چشمهایت را برمی داری و

    می روی
    شعری کوتاه ام


    پیش از آنکه برایم دست بزنی


    ....


    تمام شده ام....
    شلاق اواز لالایی تو
    حد پاگذاشتن در باغ میوه های ممنوعه بود
    من مست بودم
    بزن
    حد می خوارگی با تازیانه های صدایت
    مزه ی تمام ممنوعیتهاست
    بزن
    ویرانم کن
    بزن
    فریادم کن
    بزن
    تمامم کن .
    نگذار باز از سفرت بی‌خبر مرا
    یك بار هم اگر شده با خود ببر مرا
    شكر خدا كه گریه‌ی سیری نصیب شد
    هربار تشنه كرد غم‌ات بیشتر مرا
    سر را به دامنت بگذارم اگر، سر است
    دامن چو می‌كشی، به چه كار است سر مرا
    یك بار جای این همه زخم‌زبان زدن
    راحت بگو كه دوست نداری دگر مرا
    آه ای خیال دور كه آواره‌ات شده‌ام
    یك شب بیا به خانه‌ی خوابت، ببر مرا
    تعجیل فرج هرچی کرمت هست صلوات
    من وتو يكي دهانيم
    كه به همه آوازش
    به زيباتر سرودي خواناست.
    من و تو يكي ديدگانيم
    كه دنيا را هردم
    در منظر خويش
    تازه‌تر مي‌سازد.
    نفرتي
    از هر آنچه بازمان دارد
    از هز آنچه محصورمان كند
    از هر آنچه واداردمان
    كه به دنبال بنگريم،
    من و تو يكي شوريم
    از هر شعله‌ئي برتر،
    كه هيچ گاه شكست را بر ما چيرگي نيست
    چرا كه از عشق
    روئينه تنيم.
    و پرستوئي كه در سرپناه ما آشيان كرده است
    با آمد شدني شتابناك
    خانه را
    از خدائي گمشده
    لبريز مي‌كند.
    به نظر من هر انسانی نیاز به تمرکز داره
    جمله گل رزت هم کلی معنی داره
    یکیش هم اینه که اکه محبت کردی به یک نفر محبتهاتو با یک کلمه ناخوشایند بی ارزش نکن
    جالب بود دیگه چی؟
    دو وقت دلم میگیرد
    یه وقت وقتی که با " بله " جواب میدهی
    یکی وقتی "شما" صدایم میکنی
    چگونه صدایت کنم که با "جانم" جوابم دهی؟
    و "تو "صدایم کنی؟

    من باهارم تو زمين
    من زمينم تو درخت
    من درختم تو باهار-
    ناز انگشتاي بارون تو باغم مي‌كنه
    ميون جنگلا طاقم مي‌كنه.
    تو بزرگي مث شب.
    اگه مهتاب باشه يا نه
    تو بزرگي
    مث شب.
    خود مهتابي تو اصلا،خود مهتابي تو.
    تازه،وقتي بره مهتاب و
    هنوز
    شب تنها
    بايد
    راه دوري رو بره تا دم دروازه روز-
    مث شب گود و بزرگي
    مث شب.
    تازه ، روزم كه بياد
    تو تميزي
    مث شبنم
    مث صبح.
    تو مث مخمل ابري
    مث بوي علفي
    مث اون ململ مه نازكي.
    اون ململ مه
    كه رو عطر علفا،مثل بلاتكليفي
    هاج و واج مونده مردد
    ميون موندن ورفتن
    ميون مرگ وحيات
    مث برفائي تو.
    تازه آبم كه بشن برفا و عريون بشه كوه
    مث اون قله مغرور بلندي
    كه به ابراي سياهي و به باداي بدي مي‌خندي…
    من باهارم تو زمين
    من زمينم تو درخت
    من درختم تو باهار،
    ناز انگشتاي بارون تو باغم مي‌كنه
    ميون جنگلا طاقم مي‌كنه.
    اینو من بهش اعتقاد ندارم
    خوبی وبدی در کنار هم هستن
    خدا میدونه چقدر تمرین کردم و تا تمرکز بر این واقعیت رو داشته باشم
    در هر لحظه ای که هستم همان لحظه باشه وبعد از اون موضوع قبلی رو فراموش و در مورد موضوع جدید تمرکز بگیرم
    شکر
    ابجی الهه من که بیخیال روزگارم
    وقتی شب میخوابی دیگه به فردا فکر نکن معلوم نیست فردای باشه یا نه
    میخندم از ته دل به خدا با این همه زیبایش شکررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر:gol:
    :biggrin:
    غنچه از خواب پرید
    و گلی تازه به دنیا آمد
    خار خندید و به گل گفت سلام
    و جوابی نشنید
    خار رنجید ولی هیچ نگفت
    ساعتی چند گذشت
    گل چه زیبا شده بود
    دست بی رحمی آمد نزدیک
    گل سراسیمه ز وحشت افسرد
    لیک آن خار در آن دست خلید
    و گل از مرگ رهید
    صبح فردا که رسید
    خار با شبنمی از خواب پرید
    گل صمیمانه به او گفت سلام
    در مهربانی همچون باران باش که در ترنمش "علف هرز" و "گل سرخ" یکیستدر مهربانی همچون باران باش که در ترنمش "علف هرز" و "گل سرخ" یکیست
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا