ستاره 20
پسندها
631

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • تو تاپیک دختر آزاری گفتی اسم دوستتو اشتباه بگو

    بعد معذرت خواهی کن

    یه جای دیگه گفته بودی من آنتی همه این روشها رو بلدم

    افتاد :)
    پس گفتی آنتی همه این روشها دختر آزاری داری که :D

    خیلی جالب بود

    البته فک نمی کنی بعضیاش کار به جای باریک بکشونه :surprised:
    می دانی یه وقتایی باید روی یک تکه کاغذ بنویسی تعطیل است

    و بچسبانی پشت شیشه افکارت

    باید به خودت استراحت بدهی...

    دراز بکشی...

    دست هایت را زیر سرت بگذاری

    به اسمان خیره بشوی و بی خیال سوت بزنی

    در دلت بخندی

    به همه ی افکاری که پشت شیشه دلت صف کشیده اند

    ان وقت با خودت بگویی بگذار منتظر بمانند

    مرسی زهره جان
    خیلی جالب بود :D

    خودمم یادم رفته بود قول داده بودی:gol:
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/393283-اگه-نفر-قبلیت-بخواد-شمارتو-ازت-بگیره،کدوم-جمله-رو-بش-میگی؟?highlight=
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/401998-به-نظرت-هدف-از-افرینش-نفر-قبلی-چیه؟؟؟؟؟؟؟؟?highlight=
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/402000-اگه-به-بن-بست-بخوری-چی-کار-میکنی؟?highlight=


    سهراب گفتی: چشمها را باید شست.....شستم ولی!

    گفتی جور دیگر باید دید......دیدم ولی!

    گفتی زیر باران باید رفت......رفتم ولی!

    او نه چشم های خیس و شسته ام را نه نگاه دیگرم را

    هیچکدام را ندید

    فقط در زیر باران با طعنه ای خندید و گفت:

    دیوانه باران زده....
    سلااااااااام . خوبین ؟ بیایین یاد خاطرات کنیم
    ************* بوی ماه مهر ، ( هم شاگردی سلام ، خاطرات کلاس و مدرسه )
    رسم زمونه...........

    رفتم کنارش نشستم گفتم برا چی نمیری گلاتو بفروشی

    گفت: بفروشم که چی؟ تا دیروز می فروختم که با پولش ابجیمو ببرم دکتر

    دیشب حالش بد شد و مرد...تو می خواستی گل بخری؟

    گفتم بخرم که چی؟ تا دیروز می خریدم برای عشقم

    امروز فهمیدم باید فراموشش کنم

    اشکاشو که پاک کرد یه گل بهم داد

    با مردونگی گفت: بگیر باید از نو شروع کرد...تو بدون عشقت من بدون خواهرم

    سیلام به دوست جدیدمان........

    خاهش عزیز

    خوشحالم که مورد پسند واقع شده

    این چه حرفیه نته دیگه کاریش نمی شه کرد باید بسوزیمو بسازیم
    سلام ستاره جان
    خوبیی
    مرسی که یادی کردی ..
    منم چند روز رفته بودم مشهد :smile:
    پرواز را بیاموز!
    نه برای انکه از زمین جدا باشی
    برای انکه از زیمن تا اسمان کسترده شوی
    موشی دمه در خانه صاحب مزرعه تله موش دید به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد

    همه گفتند: تله موش مشکل توست به ما ربطی ندارد

    ماری در تله افتاد و زن مزرعه دار را گزید

    از مرغ برایش سوپ درست کردند

    گوسفند را برای عیادت کنندگان سر بریدند

    و گاو را برای ترحیم کشتند

    و در این مدت موش از سوراخ دیوار نگاه می کرد

    و به مشکلی که به دیگران ربطی نداشت فکر می کرد

    مرا اینگونه باور کن

    نه افسونگر...نه دیوانه

    نه جامم من... نه پیمانه

    خودم افسونمو حیرت

    میه نابم چه مستانه
    من به تو خندیدم

    چون که می دانستم

    تو به چه دلهره از با غچه ی همسایه سیب را دزدیدی

    پدرم از پی تو تند دوید

    و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه

    پدر پیر من است

    من به تو خندیدم

    تا که با خنده ی تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم

    بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و

    سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک

    دل من گفت برو

    چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را

    و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من ارام ارام

    حیرت بغض تو تکرار کنان

    می دهد ازارم

    و من اندیشه کنان غرق در این پندارم

    که چه می شد اگر باغچه ی خانه ما سیب نداشت
    سلاام ستاااره نه نه اونطوری نباااش :(
    برا منم خیلی سخته :cry:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا