یه زمانی من روانشناسی می خوندم اما شرایط جوری بود که نتونستم ادمه بدم
چند سالی هست که روزی نبوده به اون دوران فکر نکنم
نمی دونم شما هم مثل من هستی یا نه ولی من قلبم شکسته
باشه برو بخواب صبحت به خیر:دی
ما با مغناطیس کار میکنیم تو هنو با باتری کار میکنی! تو کی میخوای مثه برقیا پیشرفت کنی خدا میدونه
برو بخواب مسواک فراموش نهش:دی
لامپ اضافی رو هم خاموش کن
پا برهنه هم بخواب
فعلنی بای
اره تو هم که از خداته دیگه یکی اینطوری پیدا بشه ولی من اگه جاش بودم گشنگی میکشیدم و میگفتم تو بپز اونوقت میریختم سطل اشغال ولی بازم چیزی نمیخوردم تا تو لااقل یه کاری کرده باشی
کسی دستپخت تو رو بخوره ناکام نیست دگه