mani24
پسندها
36,493

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • چه زیباست زندگی را با تو پرواز کردن

    چه زیباست شوق هستی را با تو سر دادن

    و چون مرغ خوش آهنگی بر شاخه لرزان حیات آشیان ساختن

    چه زیباست هستی را از نگاه تو دیدن

    و چون نیایش از لبان تو جاری شدن

    در موسیقی آب با تو نواختن

    در چشمه با تو جوشیدن

    ترس ها را شستن

    در پی محو نقش ها

    و بی رنگی رنگ ها رفتن

    و زندگی را چون شعری نو

    دوباره سرودن
    شب چرا بر تپش ثانيه ها پل زده است ؟

    و دلم بس نگران است چرا؟

    و چرا اين تپش ثانيه فرياد زمان است هنوز ؟

    صبح

    اين آواي پر از جوش و خروش

    پس چرا دير به ديدار دلم مي آيد؟

    و دلم بس تنگ است

    كاش اين فاصله ره مي پيمود

    تا كه فردا رسد از راه چه زود


    يا كه پايان گردد اين دلتنگي

    ذهن من دلتنگ است

    كاش اين فاصله ره مي پيمود......
    صدای پای باد میان کاغذ پاره های من

    صدای ضربه سم اسب میان جوهرهای نامه تو

    دور شدن قاصدکی از من

    بدون اینکه خبری از تو بدهد

    نامه ات را خواندم

    در آخرین خط نوشته بودی

    ........................

    آنوقت بود که آخرین برگ زرد

    از روی درخت افتاد

    و زمین زمستان شد

    شـاید این صفحه همان پنجرهء رویایی است

    که من از شیشهء شفاف لغات

    روی تو را می بینم!!

    گاه تابیدن مهتاب حضور و نسیمی که معطر به تو و شادابی است

    می خورد بر تن این پنجره ی رویایی

    واژه ها می خوانند غزل مستی تو

    شعر بیتابی من

    و گل هر کلمه رنگ عشقی دارد!

    که در اندیشه من

    رنگ چشمان تو است!

    ای صدایت پر از آرامش روح

    و دلت آینهء پاک وجود

    باورت هست که من نغمهء وصل تو بر لب دارم؟

    و به یاد نامت همه شــب تا به سحر بیدارم؟؟؟؟
    ای آسمانی ترین ستاره ی هستی !


    با تو ...


    جرقه های عاشق شدن ، در آتشکده ی متروک قلبم شعله کشید !!


    و ..


    ترانه های عاشقانه ام


    با تو ...


    به حقیقت رسید !!


    و با تو ...


    و وجود گرم توست که میخواهم بمانم ..


    و تا همیشه و همیشه ..


    در کلبه ی عشقم


    میزبان نفسهای عاشقانه ات خواهم بود .. !!!
    هر صبح طلوعی دیگر است بر انتظار فرداهای من

    قاصدک خوش خبرم روزهاست که نیامده و

    من درپشت پنجره تنهایی تو را می خوانم و خاطراتت را،

    خواهم ماند تنها در انتظار تو...

    چرا نوشتم در برگ؛ تنهاییم را برایت، نمی دانم...
    وقتی دلی برای دلی تنگ می شود

    انگار پای عقربه ها لنگ می شود!


    تکراریند پنجره ها و ستاره ها

    خورشید بی درخشش و گل، سنگ می شود


    پیغام آشنا که ندارند بلبلان

    هر ساز و هر ترانه بد آهنگ می شود

    احساس می کنی که زمین بی قواره است!

    انگار هر وجب دو سه فرسنگ می شود!


    باران بدون عاطفه خشکی می آورد

    رنگین کمان یخ زده بی رنگ می شود

    هر کس به جز عزیز دلت یک غریبه است

    وقتی دلت برای دلی تنگ می شود!!!





    در چشمانم تنها یی ام را پنهان می کنم

    در دلم ، دلتنگی ام را

    در سکوتم ، حرفهای نگفته ام را

    دل من چه خردسال است ، ساده می نگرد

    ساده می خندد ، ساده می پوشد

    دل من از تبار دیوارهای کاهگلی ست

    ساده می افتد

    ساده می شکند

    دل من تنها ، تنها ، سخت می گیرد.....


    باز هم سرگردانی چشمهایم

    بالهای سکوت

    و پرواز اتاقم در خلاء فراموشی

    و تنها به تو می اندیشم

    به سررسیدی خالی از روز های هفته

    هفته هایی تهی از شب و روز

    سیاه و سپید

    فردا هرگز نخواهد امد

    چنان که امدن امروز را حس نکردم

    راستی کجایی؟

    لحظه هایم تو را میطلبند
    تمام شب مرا تسخیر کرده

    گاه رنگ اشکهایم در سیاهی شب گم می شود

    داشتن تورا به هیچکس نمی فروشم

    اما نگاهی به ساعت مرا به یاد خواب می اندازد

    کاش بتوانم چشمانم را روی هم بگذارم

    باشد که در خواب نبودن تورا فراموش کنم

    هر چند رویای تو نیز مرا تنها نمی گذارد
    قاصدک هایی را فرستادم

    تا خبری از دلتنگیم را برایت بیاورند

    وقتی بدستت رسیدنند

    حرفهایشان را بشنو

    زیرا حرفهایی از دل من برایت اورده اند



    نتوانستم کنار بیام با غم رفتن تو ...


    گاهی از ته دل صدایت میزنم که باشی ,


    و گاهی برایت مینویسم ,


    گاه احساس انقدر کوچک می شود که ,


    دل به دل نوشتن نمی دهد .


    اینجا تنها جایست که مینویسم ...


    شاید که بخوانی ...


    نمیدانم ...


    آمدنت در زندگیم معجزه بود!

    تک تک واژه های تنهای زندگیم را کنارهم قرار دادی و بهترین جملات دنیا را

    به من هدیه کردی به من یاد دادی غم باران را درک کنم،صدای تپش پنجره را

    بشنوم،اجازه دادی راز برگ درخت را بدانم!

    پلی زدی بین من و قلب آسمان،لحظه ها را برایم معنا کردی!


    از دور نمایان است باغی با درختان پربار

    از دور نمایان است آبشاری سرازیر

    از دور نمایان است رنگین کمان

    از دور نمایان است پل چوبی آرزوهایمان

    از دور نمایان است کلبه ای

    می تپد قلبی در آن،آری

    حیف که از دور نمایان است

    و من از دور شاهد تپش قلب توام


    نمیدونم چه رازی هست بین قلب و قلم


    از وقتی قلبــــــــــــم خشکید،


    قلمــــــــــم دیگر ننوشت!


    .
    .
    .


    * در نبودنــــم...

    در نبودنت...

    برای دیدنم چشمهایت را ببند!

    قلب ِ من تنها

    با سرانگشتانِ احساست ، دیده می شود...!
    و کسی می گوید سر خود بالا کن ، به بلندا بنگر. به بلندای عظیم به افق های پر از نور امید و خودت خواهی دید و خودت خواهی یافت خانه ی دوست کجاست... خانه دوست در آن عرش خداست ، خانه ی دوست در آن قلب پر از نور خداست و فقط دوست ، خداست...
    من که جام هستی ام از اشک لبریز است
    می پرسم:
    در پناه باده باید رنج دوران را ز خاطر برد؟
    با فریب شعر باید زندگی را رنگ دیگر زد؟
    در نوای ساز باید ناله های روح را گم کرد؟
    ناله ی من می ترود از در و دیوار
    آسمان اما سراپاگوش و خاموش است.
    همزبانی نیست تا گویم به زاری ای دریغ
    دیگرم مستی نمی بخشد شراب
    جام من خالی شدست از شعر ناب
    ساز من فریادهای بی جواب
    روزگاری که بـهانه های بسیـار برای گریـستن داریـم !
    هشـت واقـعیت جـالب از هشـت گوشـه دنیـا
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/393284-رنگ-موهای-نفر-قبلیتو-حدس-بزن!!!?highlight=
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/393283-اگه-نفر-قبلیت-بخواد-شمارتو-ازت-بگیره،کدوم-جمله-رو-بش-میگی؟?highlight=
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/393277-به-نظرت-نفر-قبلیت-کدومه؟?highlight=
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/393274-اگه-نفر-قبلیت-اشیاء-بود؟؟؟؟?highlight=
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/393271-اگه-ببینی-نفر-قبلیتو-دارن-تو-خیابان-می-زنن-چیکار-میکنی؟?highlight=
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/393270-اگه-دوتا-بچه-داشته-باشی-یه-دختر-یه-پسر-اسمشونو-چی-میذاری؟؟؟؟؟؟?highlight=
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/392573-فکر-کن-با-نفر-قبلی-باید-بری-مهمونی?highlight=
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/391827-اگه-بتونی-یکی-از-اعضای-باشگاه-رو-از-نزدیک-ببینی-دوست-داری-کی-باشه؟?highlight=
    سلام روزه داران عزیز
    طاعاتتون قبول
    :gol:صورت و معنی آیه 5 سوره بقره به همراه تفاسیر نور و نمونه این آیات :gol:

    هر روز صبح که از خواب

    برمی خیزم، نجوای عاشقانه پرندگان در گوش طبیعت همهمه ای به راه می اندازند که شوری دوباره در من می دواند.

    آفتاب که می زند ، خیال نازک پروانه، در شعر قشنگ صبح جاری می شود

    همیشه تکه ای از صبح، دست نخورده باقی می ماند برای تماشای فردا

    ومن فردا با لبخند خدا عاشق خواهم شد...
    چقدر پر می کشد دلم . . . !

    به هوای تـــــو . . .

    انگار تمام پرنده های جهان در قلبم آشیانه کرده اند . . . !
    باران که می بارد یاد تو می افتم

    لحظه هایم جان می گیرد ،

    و دلم را به سوی تو روانه می کنم ...

    نمی دانم چه برقی در نگاه توست ،

    که با هر لحظه دیدنت آرام می شوم!

    باران که می بارد نگاهم به هر طرف می چرخد

    تو را در آستانه چشمانم می بینم ...

    گوشه ای می نشینم و به جایی خیره می شوم !

    باران که می بارد دلم عاشق تر می شود ،

    ابر نگاهم فرو میریزد و گونه هایم خیس می شود ...

    نه از بی کسی و نه از هجوم تنهایی ،

    بلکه از شوق دیدار روی تو جاری می شود!

    باران که می بارد همه چیز جز تو ،

    از یادم فراموش می شود

    دوست داشتنت جاودانه می شود

    باران می بارد و من به هوای بودنت

    ماندگار می شوم ...

    و باور می کنم ،

    این احساسیست که پنهان نمی ماند


    باران که می بارد

    دلتنگی هایم را می شوید،هول می دهد به سمت قلبم .

    آنقدر قلبم پر می شود،

    که دلتنگی هایم از چشمانم فرو می ریزد.

    .

    .

    .

    باران که می بارد

    پنجره ی اتاقم تار می شود،

    نمی دانم از باران کوچه است

    یا باران چشم هایم.




  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا