امالیا
پسندها
4,307

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • روزه دار گرامی، خواستم فقط خبر بدم که دو ساعت به افطار زمان باقیست!
    ستاد حال گیری از روزه داران

    من که از دیش تورو ندیدم ابجی!!!
    همش 5دقه 5دقه !!!!

    تو که نمیزاری ما صله رحم بجا بیاریم!!!!
    خدایا گردن ما صاقد کن!!!!
    از جوجه کلاغ زشت!به پری رویاها!!!
    بازم نیستی خواهر گلم!!!!!
    زوتی بیا دلم واسه ات تنگولیده!
    من و خاب تا لنگه ظهر!!!!!!!
    بیمارستان بودم شرمنده!!!
    باز
    چرا مثله این چراغ چشمک زنا هستی !
    پنج دقه هستی پنج دقه نیستی!ابجیم؟
    میدونم!همیشه همین طور بود!!!
    اگه سرت درد میکنه ی استامینوفن بخور اگر خوب نشدی فردا رو روزه نگیریا ابجی!!!!!
    الاهی بمیرم واسه ات
    کجای دختر؟رفتی افطار پرخوری نکنیا؟شیکمت درد میگیره!!!!!



    حالا خوبه رفتی واسم خبر بیاری×
    خبر میخام چیکار خودت کجای بیا ببینمت عروس خانم!
    چرا مثله این چراغ چشمک زنا هستی !
    پنج دقه هستی پنج دقه نیستی!ابجیم؟
    چقدر سخته پیجت یعالمه پیام داشته باشه اما هیچ کدوم از طرف اون کسی نباشه که منتظرشی...
    نه نمیخام بعد افطار بری خبر بگیری!!
    بعد افطار درستو حسابی به شکم برس که فردام همین اش و با همین کاسه!
    خداحافظ ابجی!
    میبوسمت!!!!
    الهی بمیرم واسه اون دلت!ابجی!!!!
    خب خدا الکی قرار نیست که پاداش بده!!!
    حالا که دلت ضعف میره نموخاد بری از اون حنای بد ترکیب با اون حسنی شلخته واسم خبر بگیری؟
    خودت حالت خوبه؟که؟
    روزه ای که گرفته ای، چه فرمانبرداری از دستور خدا باشد، چه معیاری برای محک زدن خودت، چه همراهی با خانواده ات، هرچه هست، با ارزش است.... خودت خوب میدانی این روزها که ما عقلمان حتی به چشممان هم نیست، که اینجور کارها تحجر و بی کلاسی و اممممل بازی است، تو که روزه ای، قهرمانی، چون انتخاب با توست، میتوانی روزه نباشی ، ولی هستی....
    مبارکت باد، قهرمان!
    چه ناگهانی..
    نگاهت را به نگاهم را تعارف کردی...
    و...
    چه ناگهان عاشقت شدم..
    با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو
    باشد که خستگی بشود شرمسار تو
    در دفتر همیشه ی من ثبت می شود
    این لحظه ها عزیزترین یادگار تو ...

    من با غزلی قانعم و با غزلی شاد
    تا باد ز دنیای شما قسمتم این باد...
    می خواهم از این پس همه از عشق بگویم
    یک عمر عبث داد زدم بر سر بیداد
    مگذار که دندانزده ی غم شود ای دوست
    این سیب که ناچیده به دامان تو افتاد


    با همه ی بی سر و سامانی ام
    باز به دنبال پریشانی ام
    طاقت فرسودگی ام هیچ نیست
    در پی ویران شدنی آنی ام
    آمده ام بلکه نگاهم کنی
    عاشق آن لحظه ی توفانی ام
    دلخوش گرمای کسی نیستم
    آماده ام تا تو بسوزانی ام
    آمده ام با عطش سالها
    تا تو کمی عشق بنوشانی ام...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا