massom11111
پسندها
1,510

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • معصوم گل خودمی
    دوستت دارم
    بووووووووووووووووووس
    سلام...
    راستش عارضم خدمتتون که... نه متأسفانه، هنوز تو کار سنجاب نرفتیم!!!
    ای بابا،شما ی تکونی به خودتون بدید و همت کنید و آستین بالا بزنید....
    خودش پیدا میشه...!!
    اتفاقا یکی از دوستان، ی همستر داشت که اتفاقا دچار همین نوع افسردگی شده بود، یعد اینکه یه همراه و دلبر :d براش پیدا کرد، دیگه نمیدونی چی شد این جونور!
    که اینطور داستان از این قرار بودش...میگم معصوم جان شما دیگه مایکل رو از ذهنت خارج کن اون وصله تن شما نبودش ...برو دنبال همون حاجی ....از قدیم گفتن خارجکی جماعت وفا نداره...همین ایرانی جماعتو بچسب:d
    اره بابا سوال خیلی سختی بودش ..بعید کسی روی کره زمین جوابشو بودنه:biggrin:
    بازم از این سوالا دارم حالا خواستی برای شما هم بزارم:D
    ***آنقدر مهربانیت زیباست که سنجاقکی بدون ترس در دستانت آب می نوشد***
    salaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaam
    اره اتفاقا منم از چیزای قسطی زیاد خوشم نمیاد...پس بیا این بارو در راه خدا ببخش دل یه جوون رو هم شاد کن:d
    پس این طور اون قضیه برق و اینا سرکاری بودش .....خب بعدش چی شد :whistle:
    سلام!
    ممنون....
    محبت دارین
    .
    دیگه تو این سایت هر کس ی شخصیت مورد علاقه داره، اینم شخصیت مورد علاقه منه که عکسشو گذاشتم آواتار
    تازه،
    اخیرا دارم میرم براش زن بگیرم!!!

    ههههههه

    میدونی چیزه معصوم...راستش ...من حسابم مثل دل خودت پاکه پاکه:whistle:...یعنی راهی نداره برای منو قسطی کنه...قول میدم به موقع قسط هارو بدم....ثواب داره ها...:D
    مــــــــــــــــــرسی عزیز دلم [IMG][IMG]
    فداااای مهلبونیت:gol::gol:

    :w21:
    معصصصصصصصصصصصصصصووووووووووووووووووووووووووووووووووووو ووووووووووووووووووووووم
    چک امادس ولی انتظار نداری همینجوری بدم....باید اول جنسو ببینم:w08:
    من به صحبت های شخصی دیگران چه کار میدارم....انقدر بلند بلند با ارام حرف میزنی ادم میشنوه خب:whistle: ....یعنی میخوای بگی حاجی همون مایکل نیستش؟....
    مصوم:w00:......ورپریده:w00:.......تو که مایکلو داری دیگه چی از جون منو آرام می خوای؟زندگیمونو از هم پاشیدی:w00::w39::w00:
    حالا چی میشد به همون گاه گاه که از زندان فرار می کنه قانع باشی؟:w04:......باید حتما تنهاییاتم پر می کردی؟:w04:
    بهلههههههههههه....من همیشه درسای عملی رو خوب یاد می گیرم:w16:
    خو از الان سعیمو می کنم پاس شم:w39:.....مصووووووم اصرار نکن:w44:..نمیشه..آخه می دونی ماشین ما دو تا جا داره فخط!نمشه که تو دنبال ماشین بدویی:w07:
    تاوزه..می خوای یه قرار بذارم هماهنگ کنم با آرام اینا بری بیرون؟:w11:....دیگه آب که از سر گذشت............فک نکنم واسه آرام فرقی داشته باشه دیه:w05:


    مرسی عزیزم...عید تو هم مبارک:w30:
    اره من کلا پایه میباشم:d
    اره بابا من پیشنهادات خیلی بیشتر از سیا هستش بیا پای میز مزاکره ضرر میکنی:w18:
    میگم معصوم البته فکر نکنی من متوجه موضوع نشدم ...من از اولش که با ارام هی حاجی حاجی میکردی بو برده بودم این حاجی همون حاجی فرار از زندان هستش:d
    مرسی جیگرم..اعتقاد اینا که ندارم ولی حالا چیز ..منم تبریک میگم:w30:

    حالا گذشته از شبه خونی که میزنیمش ..اما تو چی میگی ..[IMG].مصوم و ملو کمت بود

    باز اون وردنه رو برداشت..مسلط باش مصوم جون..ببین الان باید رو شبیخون و نابودیه هویج تمرکز کنیم..فک کردی من اسب سفیدو شاهزاده رو واسه خودم میخوام..نه بابا کی بهتر از تو اصلا"..من میخوام اسبشو بگیرم..تو مزرعه ای جایی ازش کار بکشیم..کسب درآمد کنیم..بالاخره باید یه آب باریکه ای باشه واسه مخارج شانی..هوم؟[IMG]

    میبینی من کلا" وقف خانواده ام..:D


    آخی..منم خیلی بزرگشو ندارم که..ولی حالا در همین حد قبول کن.:gol:..
    این شادی اگه جلو اسب سفیدو نمیگرفت الان رو تاب دو نفره این دختره تنها نبود که...:w04:

    ..آره دقیقا شبیخونی، گاز فلفلی، بمب اتمی چیزی بزنیم نابود شه..راه برا اسبای سفید باز شه[IMG]..چقدر صبوری آخه..تا کی..[IMG]
    کلا نمیدونم این چه صیغه ایه من میام تو دو ساعت پیشش بودی..همش تقصیر این استکبار جهانیه ها..پاش به باشگاهم باز شد:razz:

    اما امید داریم برای روزهای خوش آینده.....
    :biggrin: عزیززممم..آره خوب گفتی..منم دلم به همون روزای خوش آینده خوشه..نمیدونم چرا نمیرسه این روزای خوش لامصب..:D

    .میدونی که اراده کنه بلیط گرفته رو چمدونم نمیخاد بچم کلن میدونی که سبک میره مسافرت

    آره بابا..میدونم:D..خدا شانس بده..من الان بخوام برم جایی یه کوه وسایل و بار و بندیل و جعبه کمک های اولیه..ثانویه بعد یه هفته بدو دنبال اجازه از این و از اون..بعد کلی نذر و دعا و دخیل که یه وقت گم و گور نشم بلا ملا سرم نیاد..هییییی روزگار[IMG]..اوهوم شانا جای ما..ولی برگرده یه جای مایی بهش نشون بدم مصوم:w04:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا