من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم: درعصرهای انتظار،به حوالی بی کسی قدم بگذار! خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو! کلبه ی غریبی ام را پیدا کن، کناربیدمجنون خزان زده و کنارمرداب ارزوهای رنگی ام! درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو! حریر غمش را کنار بزن! مرا می یابی
آنان که روحی مایوس دارند، مقصرترین افرادند، زیرا رشته ی پیوند با زندگی را بریده اند و به نوعی به خودکشی روحی روی آورده.
اگر امید نباشد همانند این است که خانه ی وجود انسان چراغ نداشته باشد...
سالی پر از شادی و امید را برایتان آرزومندم.