آرام به شانه ام میزند و می گوید :
آفرین ! تنهایی که ترس ندارد ,
بعد خودش آرام آرام دور می شود ,
نمی فهمد که من از نبودنش میترسم نه از تنهایی
آفرین ! تنهایی که ترس ندارد ,
بعد خودش آرام آرام دور می شود ,
نمی فهمد که من از نبودنش میترسم نه از تنهایی