مناظره ای بود
میان مــن و بــاران
آنگاه
که دوری ات را تــابی نمانده بود.
آسمان می درخشید و
من، می گریستم.
باران می رقصید و
من، می دویدم.
سَحَر می وزید و
من، می رسیدم
- تا نبودنت-
آسمان خیس بود
مثلِ مـن.
من خیس بودم
مثل چشمهایم.
مناظره ای بود.
سلام خانم خانوما خوبی ؟
شادی جون عزیزم امیدوارم از دستم ناراحت نشی بابات اون شب تو پروف محمد باور کن همش شوخی بود
حالا بیشتر میشناسیم میفهمی چه شیطونی هستم