دکتر مهدیه
پسندها
1,972

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • ما چنان زندگی می كنیم كه گویی همواره در انتظار چیزی بهتر هستیم، حال آنكه اغلب آرزو می كنیم كه ای كاش گذشته باز گردد و بر آن حسرت می خوریم
    ما چنان زندگی می كنیم كه گویی همواره در انتظار چیزی بهتر هستیم، حال آنكه اغلب آرزو می كنیم كه ای كاش گذشته باز گردد و بر آن حسرت می خوریم
    ما چنان زندگی می كنیم كه گویی همواره در انتظار چیزی بهتر هستیم، حال آنكه اغلب آرزو می كنیم كه ای كاش گذشته باز گردد و بر آن حسرت می خوریم
    درود و خسته نباشید دوست گرامی
    از پذیرفتن من به نام دوستت سپاس گزارم .
    من دیروز با گشتن در سایت متوجه این شدم ولی پی دی اف رو امتحان نکردم
    تنها یه پرسش دیگه دارم و اون این که این سایت به ما دیپلمه ها مربوط نمی شه ؟ یعنی حتما باید دانشجو بود تا توی بحث ها شرکت کرد و پست گذاشت ؟ و این که آیا برای ارسال پیام یا کارهای مشابه نیاز به اعتبار دارد اگردارد چگونه می توان آن را کسب کرد ؟
    با سپاس
    گیتا پویش
    چو بشنوي سخن اهل دل مگو که خطاست...سخن شناس نه اي جان من خطا اين جاست
    سرم به دنيي و عقبي فرو نمي آيد...تبارک الله از اين فتنه ها که در سر ماست
    در اندرون من خسته دل ندانم کيست...که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
    دلم ز پرده برون شد کجايي اي مطرب...بنال هان که از اين پرده کار ما به نواست
    مرا به کار جهان هرگز التفات نبود...رخ تو در نظر من چنين خوشش آراست
    نخفته ام ز خيالي که مي پزد دل من...خمار صدشبه دارم شرابخانه کجاست
    چنين که صومعه آلوده شد ز خون دلم...گرم به باده بشوييد حق به دست شماست
    از آن به دير مغانم عزيز مي دارند...که آتشي که نميرد هميشه در دل ماست
    چه ساز بود که در پرده مي زد آن مطرب...که رفت عمر و هنوزم دماغ پر ز هواست
    نداي عشق تو ديشب در اندرون دادند...فضاي سينه حافظ هنوز پر ز صداست
    غرور
    سال ها پیش از این به من گفتی
    که ((مرا هیچ دوست میداری؟))
    گونه ام گرم شد ز سرخی شرم
    شاد و سر مست گفتمت ((آری))

    باز دیروز جهد میکردی
    که ز عهد قدیم یاد آرم
    سرد و بی اعتنا ترا گفتم
    که دگر ((دوستت نمی دارم!))

    ذره های تنم فغان کردند
    که خدا را، دروغ می گوید
    جز تو نامی ز کس نمی آرد
    جز تو کامی ز کس نمی جوید

    تا گلویم رسید فریادی
    کاین سخن در شمار باور نیست
    جز تو، دانند عالمی، که مرا ؛
    در دل و جان هوای دیگر نیست

    لیک آرام ماندم و خاموش
    ناله ها را شکسته در دل تنگ
    تا طپش های دل نهان ماند؛
    سینه ی خسته را فشرده به چنگ

    در نگاهم شکفته بود این راز
    که ((دلم کی ز مهر، خالی بود؟))
    لیک تا پوشم از تو، دیده ی من؛
    بر گل رنگ ،رنگ قالی بود

    دوستت دارم و نمی گویم.
    تا غرورم کشد به بیماری!
    زانکه می دانم این حقیقت را
    که دگر دوستم..... نمی داری....

    شعر از سیمین بهبهانی
    غرور
    سال ها پیش از این به من گفتی
    که ((مرا هیچ دوست میداری؟))
    گونه ام گرم شد ز سرخی شرم
    شاد و سر مست گفتمت ((آری))

    باز دیروز جهد میکردی
    که ز عهد قدیم یاد آرم
    سرد و بی اعتنا ترا گفتم
    که دگر ((دوستت نمی دارم!))

    ذره های تنم فغان کردند
    که خدا را، دروغ می گوید
    جز تو نامی ز کس نمی آرد
    جز تو کامی ز کس نمی جوید

    تا گلویم رسید فریادی
    کاین سخن در شمار باور نیست
    جز تو، دانند عالمی، که مرا ؛
    در دل و جان هوای دیگر نیست

    لیک آرام ماندم و خاموش
    ناله ها را شکسته در دل تنگ
    تا طپش های دل نهان ماند؛
    سینه ی خسته را فشرده به چنگ

    در نگاهم شکفته بود این راز
    که ((دلم کی ز مهر، خالی بود؟))
    لیک تا پوشم از تو، دیده ی من؛
    بر گل رنگ ،رنگ قالی بود

    دوستت دارم و نمی گویم.
    تا غرورم کشد به بیماری!
    زانکه می دانم این حقیقت را
    که دگر دوستم..... نمی داری....

    شعر از سیمین بهبهانی
    سلام دوست عزیز
    اول ممنون بابت کامنتهای جالبی که برام میذارین
    نه عوض نشده
    چطور؟
    البته من از این هنرا ندارم اینقدرا!!!
    اگر چیز قشنگی دیدم می فرستم براتون
    شبتون خوش
    متن قشنگی بود.
    فقط ببخشید منظورتون با من بود؟:surprised:
    من کی گفتم دوستت ندارم ؟
    شب در خم گیسوی تو عابر می شد
    با هر نفست بهار ظاهر می شد
    ای فلسفه ی شگفت ،افلاطون هم
    با دیدن چشمان تو شاعر می شد
    اکنون دستانم بدون دستانت سرد!
    و چشمهایم بدون روی زیبای تو، بی روح!

    و احساسم سرگردان !
    و نگاه سرگردانم بی احساس!

    و خاطره ات هنوز طنین انداز است!
    وچه خاطره ایست این خاطره!

    آن خاطره ک ..
    فکر نمیکردم ،تو را دوست داشتم!!!
    نمیدونم !! شاید ، ولی فکر نکنم ؟!؟!؟!
    آها در ضمن برای بار دوم ، 100 نفری بودی که بهم پیام دادی منتها این بار 400 پیامو تو بهم دادی و طبق رسم قدیمیم یه جشن کوچولو و کیک که چون کیک نمی خوری یهشکلات مشتی برات میذرام
    عشق آمد و کرد خانه خالی / برداشت تیغ لاابالی
    زآن دل که به یکدگر نهادیم / در معرض گفتگو فتادیم
    زین قصه که محکم آیتی بود / بر هر دهنی حکایتی بود
    آره ، دیدی عجب تاپیکی شده !!!! خودمم فکرشو نمی کردم که اینطوری بشه ، ولی نمیدونم چرا با وجود 500 و اندی بازدید کننده و 81 پاسخ که حتی 5 ستاره هم شده تاحالا فقط 1 امتیاز بهم دادن؟!
    رفاقت بارسنگینیست! کسی بردوش میگیرد که یک دنیا وفا دارد .منم ممنونم از اشنایی باشما خوشبختم بفرما برا اشنایی:w23:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا