خورشید پشت پنجره ی پلک های من
من خسته ام!طلوع کن امشب برای من
می ریزم آن چه هست برایم به پای تو
حالا بریز هستی خود را به پای من
وقتی تو دل خوشی،همه ی شهر دل خوشند
خوش باش هم به جای خوت هم به جای من.
من خسته ام!طلوع کن امشب برای من
می ریزم آن چه هست برایم به پای تو
حالا بریز هستی خود را به پای من
وقتی تو دل خوشی،همه ی شهر دل خوشند
خوش باش هم به جای خوت هم به جای من.