*سهیلا*
پسندها
1,193

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • تاثیر یک زن

    شبي اوباما و همسرش تصميم گرفتند كه كاري غيرعادي انجام دهند و براي شام به رستوراني
    كه زياد هم گران قيمت نبود، بروند. وقتي آنها به رستوران رفتند صاحب رستوران از محافظان
    رئيس جمهور پرسيد كه آيا مي تواند خصوصي با همسر رئيس جمهور صحبت كند و آنها هم اجازه
    دادند. و همسر اوباما به طور خصوصي با آن مرد صحبت كرد. بعد از آن اوباما از همسرش پرسيد كه
    چرا او اين همه مشتاق خصوصي صحبت كردن با تو بود؟ همسرش گفت كه صاحب رستوران گفته در
    ايام جوانيش ديوانه وار عاشق او بوده است ... سپس اوباما گفت و اگر تو با او ازدواج مي كردي
    اكنون صاحب اين رستوران بودي.
    همسر اوباما در پاسخ گفت: اگر من با او ازدواج مي كردم او الان رئيس جمهور بود
    اگر آن ترک شيرازي به دست آرد دل ما را...به خال هندويش بخشم سمرقند و بخارا را
    بده ساقي مي باقي که در جنت نخواهي يافت...کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلا را
    فغان کاين لوليان شوخ شيرين کار شهرآشوب...چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان يغما را
    ز عشق ناتمام ما جمال يار مستغني است...به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روي زيبا را
    من از آن حسن روزافزون که يوسف داشت دانستم...که عشق از پرده عصمت برون آرد زليخا را
    اگر دشنام فرمايي و گر نفرين دعا گويم...جواب تلخ مي زيبد لب لعل شکرخا را
    نصيحت گوش کن جانا که از جان دوست تر دارند...جوانان سعادتمند پند پير دانا را
    حديث از مطرب و مي گو و راز دهر کمتر جو...که کس نگشود و نگشايد به حکمت اين معما را
    غزل گفتي و در سفتي بيا و خوش بخوان حافظ...که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثريا را
    سلام خوشحال میشم بیای مسابقه
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/363551-فــــراخوان-ثبت-نام-مسابقه-زیباترین-قطعه-ادبی/page4
    شنگی بهـــــــــــــانه بود

    آبـــــــــــــ را با لیــــــــــــــوان

    تــــــــو می خـــــــــــــواســــــــــــتم

    شنگی بهـــــــــــــانه بود

    آبـــــــــــــ را با لیــــــــــــــوان

    تــــــــو می خـــــــــــــواســــــــــــتم
    ای جووووووونم
    هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا:w14::w14::w14:
    سلام...چرا همه چراغ خاموش میان
    مرسی بابت متن بسیااار زیبااااااااااااااااا
    مردم زندگی می کنند ،
    مردم می میرند،
    مردم میخندند،
    مردم گریه میکنند،
    برخی تسلیم می شوند،
    برخی سعی خواهد کرد،
    برخی می گویند که سلام،
    برخی می گویند خداحافظ
    دیگران ممکن است تو را فراموش کنند،
    اما من هرگز
    ياد باد آن که ز ما وقت سفر ياد نکرد...به وداعي دل غمديده ما شاد نکرد
    آن جوان بخت که مي زد رقم خير و قبول...بنده پير ندانم ز چه آزاد نکرد
    کاغذين جامه به خوناب بشويم که فلک...رهنمونيم به پاي علم داد نکرد
    دل به اميد صدايي که مگر در تو رسد...ناله ها کرد در اين کوه که فرهاد نکرد
    سايه تا بازگرفتي ز چمن مرغ سحر...آشيان در شکن طره شمشاد نکرد
    شايد ار پيک صبا از تو بياموزد کار...زان که چالاکتر از اين حرکت باد نکرد
    کلک مشاطه صنعش نکشد نقش مراد...هر که اقرار بدين حسن خداداد نکرد
    مطربا پرده بگردان و بزن راه عراق...که بدين راه بشد يار و ز ما ياد نکرد
    غزليات عراقيست سرود حافظ...که شنيد اين ره دلسوز که فرياد نکرد
    ادم‌ها زندگی می‌کنند… انسان‌ها زیبا زندگی می‌کنند!
    آدم‌ها می‌شنوند… انسان‌ها گوش می‌دهند!
    آدم‌ها می‌بینند… انسان‌ها عاشقانه نگاه می‌کنند!
    آدم‌ها در فکر خودشان هستند… انسان‌ها به دیگران هم فکر می‌کنند!
    آدم‌ها به نفس کشیدن فکر می‌کنند… انسان‌ها به استفاده از هر نفس!
    آدم‌ها می‌خواهند شاد باشند… انسان‌ها می‌خواهند شاد کنند!
    آدم‌ها،اسم اشرف مخلوقات را دارند… انسان‌ها اعمال اشرف مخلوقات را انجام می‌دهند!
    آدم‌ها انتخاب کرده‌اند که آدم بمانند… انسان‌ها تغییر کردن را پذیرفته‌اند، تا انسان شدند!
    آدم‌ها می‌توانند انسان شوند… انسان‌ها در ابتدا آدم بودند!
    آدم‌ها… انسان‌ها…
    “آدم‌ها آدم‌اند… انسان‌ها انسان!
    اما…
    آدم‌ها و انسان‌ها هر دو انتخاب دارند…
    اینکه آدم باشند یا انسان،
    انتخاب با خودشان است”.
    «می‏گویند آن گاه که یوسف در زندان بود، مردی به او گفت: تو را دوست دارم.

    یوسف گفت: ای جوان‏مرد ! دوستی تو به چه کار من آید؟ از این دوستی مرا به بلا افکنی و خود نیز بلا بینی! پدرم یعقوب، مرا دوست داشت و بر سر این دوستی، او بینایی‏اش را از دست داد و من به چاه افتادم.

    زلیخا ادعای دوستی من کرد و به سرزنش مصریان دچار شد و من مدت‏ها زندانی شدم. اینک! تو تنها خدا را دوست داشته باش، تا نه بلا بینی و نه دردسر بیافرینی ».
    دلم را آنانی میشکنند,
    که هرگز دلم به شکستن دلشان راضی نمیشود! !!!
    .
    از این همه تنهایی اجازه هست میان اغوشت پنهان شوم؟
    هنری که ندارم جز گلیم بافی...

    تو پایت را دراز تر کن ...

    من ادمه اش را می بافم ...!
    .


  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا