اولین روز بارانی را به خاطر داری؟ غافلگیر شدیم چتر نداشتیم خندیدیم  دویدیم و به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم !!!
دومین روز بارانی چطور؟  پیش بینی اش را کرده بودی چتر آورده بودی و من غافلگیر شدم سعی می کردی من  خیس نشوم و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود ...   و 
سومین روز چطور؟ گفتی سرت درد  می کند و حوصله نداری سرما بخوری چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و شانه  راست من کاملا خیس شد . و و و و چند روز پیش را چطور؟ به خاطر داری؟ که با  یک چتر اضافه  آمدی و مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم  از هم دورتر راه برویم . . . 
فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم تنها برو ....