سلام
خوبي عزيزدل؟
خواهش ميكنم، گلي از خودته حسن جان
خب براي چي ؟من اون پيغامو گذاشتم كه جواد آقا پاك كنه تا خودم دوباره بذارم و ويرايشش كنم، چون دكمه ويرايشم برداشته شده! اصلا هم بحث ناراحتي و اينجور چيزا نيست، ميخوام بهترش كنم خب! كار بدي كه نميخوام انجام بدم!!!
بي زحمت پيغامتو بردار تا بشه نظم رو تو فاطميه ها اجرا كنيم
باشه؟
ممنون كه موافقت كردي و ميخواي پيغامتو برداريد:دي
شب خوش
تو به من خنديدي و نمي دانستي
من به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدم
باغبان از پي من تند دويد
سيب را دست تو ديد
غضب آلود به من كرد نگاه
سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
و تو رفتي و هنوز،
سالهاست كه در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تكرار كنان مي دهد آزارم
و من انديشه كنان غرق در اين پندارم
كه چرا باغچه كوچك ما سيب نداشت
من به تو خنديدم
چون كه مي دانستم
تو به چه دلهره از باغچه ی همسايه سيب را دزديدي
پدرم از پي تو تند دويد
و نمي دانستي باغبان باغچه همسايه
پدر پير من است
من به تو خنديدم
تا كه با خنده خود پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو ليك
لرزه انداخت به دستان من و
سيب دندان زده از دست من افتاد به خاك
دل من گفت: برو
چون نمي خواست به خاطر بسپارد
گريه تلخ تو را
و من رفتم و هنوز
سالهاست كه در ذهن من آرام آرام
حيرت و بغض تو تكرار كنان
مي دهد آزارم
و من انديشه كنان غرق در اين پندارم
كه چه مي شد اگر باغچه خانه ما سيب نداشت