mani24
پسندها
36,493

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • دلم هوای بارانی می خواهد

    یه چتر که پشیمان می شوم بالای سر گیرم

    میخوام پُر شوم از باران

    دلم یه رعد و برق می خواد

    که نورش تمام ظلمت شب را بشکند

    که صداش بلرزاند همه ی دل ها

    دلم برف و سفیدی اش را می خواد

    می خواهم پایم را بگذارم به روی برف ها

    صدای قرچ قرچش برای من موسیقی آهنگین است

    می خوام در یک شب زمستانی

    در زیر نور ماه ببینم الماس های برف را

    که پراکنده شده اند هر جا که می بینی

    دلم یه هوای مه آلود می خواد

    آنقدر مه آلود که نبینی حتی دو سه قدم جلوتر را

    دلم دستان تو را می خواد

    زمزمه های دوباره عاشقانه
    کسی که در خانه ات را کوبید
    من نبودم
    کسی که به تو سلام داد
    من نبودم
    کسی که سال‌ها عاشق تو بود
    و هر کجا که می‌رفتی
    دنبالت می‌کرد
    دروغ گفتم
    من بودم!.
    من همان بودم که تو هیچ وقت نخواستی ببینی.
    با این حال
    آری!من بودم که عاشق تو بودم
    هنوز هم عاشقت هستم
    حالا این را با صدای بلند فریاد می‌زنم
    وتو گریه میکنی و میگویی:
    "که چرا زودتر نگفتی.."
    بهت نمی گم دوسِت دارم،ولی قسم می خورم که دوسِت دارم
    بهت نمی گم هرچی که می خوای بهت می دم،چون همه چیزم تویی
    نمی خوام خوابتو ببینم، چون توخوش ترازخوابی
    اگه یه روزچشمات پرِاشک شد ودنبال یه شونه گشتی که گریه کنی،صِدام کن بهتقول نمی دم که ساکتت کنم ،اما منم پا به پات گریه می کنم اگر دنبال مجسمهسکوت می گشتی صِدام کن، قول می دم سکوت کنم اگه دنبال خرابه می گشتی تانفرتتو توش خالی کنی ، صِدام کن چون قلبم تنهاست اگه یه روزخواستی بری قولنمیدم جلوتو بگیرم اما باهات میدوم اگه به روز خواستی بمیری قول نمی دمجلوتو بگیرم اما اینو بدون من قبل از تو میمیرم
    كاش می شد ناودون بشم زیر بارون چشات

    جمع كنم اشكای نازو پاك و سرد غصه هات

    كاش می شد تو لحضه هات گل یاست می شدم

    تو شبای آرزوت قرص ماهت می شدم

    یادمه دلهوره ها و گریه ها و خنده هات

    یادمه نوازشت روی گهواره پات

    كاش می شد صدا كنی باز دوباره اسممو

    با لالایی خواب كنی این چشای خستمو

    كاش می شد ناز صدات دوباره آرومم كنه

    قصه های ناتمومت غصمو تموم كنه

    دوست دارم صدای پاتو رنگ شاد خنده هاتو

    حالا اروم تو بخوام من لالایی می خونم

    تا نفس داره صدام من کنار تو میمونم
    نزديک مي شوي به من


    فرسنگها در منی

    در من خانه مي کني

    در من حضور مي يابي

    لحظه به لحظه

    هرجا و هر کجا

    توي انگشتهايم جاري مي شوي

    سطرسطرخاطراتم را مي نگاري

    خنده مي شوي

    حرف مي شوي


    دلم که مي گيرد

    ازچشمهايم مي باري

    کيستي؟

    کيستي تو ؟

    کيستي تو که اين همه

    در من مي تابي

    بي آنکه کاسته شوي

    بي آنکه غروب کرده باشي

    کيستي؟

    کيستي تو که اين همه

    سزاوار حرفهاي عاشقانه اي

    کيستي تو که ديدنت زندگي

    رفتنت مرگ است

    در من بمان

    از هنوز تا هميشه
    مرا به یاد بیاور با همان نشانهای ساده ی همیشگی

    من همانم که وقتی گریه اش می گرفت

    می خندید

    مثل حالا كه ناراحتم اما فقط به خاطر تو

    می خندم
    دلم هوای بارانی می خواهد

    یه چتر که پشیمان می شوم بالای سر گیرم

    میخوام پُر شوم از باران

    دلم یه رعد و برق می خواد

    که نورش تمام ظلمت شب را بشکند

    که صداش بلرزاند همه ی دل ها

    دلم برف و سفیدی اش را می خواد

    می خواهم پایم را بگذارم به روی برف ها

    صدای قرچ قرچش برای من موسیقی آهنگین است

    می خوام در یک شب زمستانی

    در زیر نور ماه ببینم الماس های برف را

    که پراکنده شده اند هر جا که می بینی

    دلم یه هوای مه آلود می خواد

    آنقدر مه آلود که نبینی حتی دو سه قدم جلوتر را

    دلم دستان تو را می خواد

    زمزمه های دوباره عاشقانه
    بنویس
    بنویس از دل تنگم



    بنویس ازصدای خنده ام

    بنویس از آرزوهایم

    حالا می خواهم تمامش را خط بزنی

    بنویس از امید

    بنویس از عشق

    بنویس از وفا

    بنویس ازدوست داشتن

    که تنها کلمه ی دوست داشتن است که لایق قلب مهربان توست
    دلم تنگ می شود گاهی.........

    من هر روز و هر لحظه نگرانت می شوم که چه می کنی !؟

    پنجره ی اتاقم را باز می کنم و فریاد می زنم

    تنهاییت برای من ...

    غصه هایت برای من ...

    همه بغضها و اشکهایت برای من ...

    بخند برایم بخند

    آنقدر بلند

    تا من هم بشنوم صدای خنده هایت را ...

    صدای همیشه خوب بودنت را

    دلم برایت تنگ شده

    دوستت دارم ...
    از ساحل جدا شدیم.. هر دو در سکوت

    در این سکوت، پژواک تمام زیبایی های آفرینش، به گوش میرسید!

    حتی هوا را از ترس ادغام با آن پژواک شگفت، آرام استشمام میکردیم!

    وه چه جزیره ی بی مانندی.

    دنیای درون جزیره، به سان نیروی آهنربایی، ما را جذب خود کرده بود.

    رد پای هیچ انسانی در آنجا نبود

    همه چیز در بکر ترین حد ممکن خود نمایی میکرد

    درخت بود

    مزرعه بود

    افق دریا بود

    طرح چشمان قشنگ تو بود

    منِ محصور در نگاه تو بود

    خدا بود

    و دیگر هیچ نبود
    من در آسمان آبی عشقت ستاره ای دیدم
    از تنگ بلور عشقم ،ستاره ای چیدم
    مدام پرسه زدم در آسمانت تا
    در آسمان خویش،تو راکهکشانی از ستارگان دیدم


    ***

    اکنون می شمارم ثانیه ها را
    در کنار لحظه های انتظار
    که چه تند می آیند و چه کند میگذرند
    مثل مرگ جوانه ها و لحظه های شکفتنش
    مثل لحظه ها ی رفتن و ثانیه هایی در انتظار تو
    _هر چند که باتو می گذرند،
    فقط با تو _
    ***




    انگار تپش پلک های من
    مدام قاصدک ها را روانی می کند سوی من
    انگار پلک دلم راست می گفت که می آیی
    آخر؛می دانم که همراه موسم بهار می آمدی
    ***




    بهار آمده و گل ها فرش شدند به زیر پای تو
    بلبلان شدند غزل سرای تو
    بهار آمده،مثل کشتی نجات
    مثل آن ناخدا که با صدای رسا
    داد می زندآنجاست سرزمین رویایی ما
    بهار آمده،توهم بیا
    مثل ماهتابی که به شب
    نور امید هَدیه می دهد
    مثل آن ترانه سرای پر امّید
    که بهار را نَوید می دهد
    ***




    بهار ،زمستان
    پاییز وتابستان
    ثانیه ها، عقربه ها
    همه و همه به پیش بازت آمدند
    در این فصل بهار
    می دانم که می آیی،
    بشارت از سوی دل است
    سلام دوستان عزیز
    پیشاپیش سیزده بدرتون مبارک:w23:

    :gol:<<فایل آرشیو تفاسیر سوره بقره آیات 1 تا 20 ........اتاق تفسیر قرآن کریم>>:gol:
    سلام ممنونم بابت متن زیباتون خیلی خوب بود موفق باشی
    دلتنگ ترین لحظه های من نبودن توست و این روزها این ابهام توهم زا تمامفکرم را پر کرده ... توهم رفتنت...ندیدنت ...نشنیدن صدایت...

    در سکوت این شبهای بی پنجره ، به تو می اندیشم و باز هم مثل همیشه به احساس مبهمی که از من داری می اندیشم.

    حس غریبی شیشه ی احساسم را تلنگر می زند که پرنده رفتنی ست و من به یاد تودلم ترک بر میدارد که تک پرنده ی دل من ماندن را تا کی تاب می آورد؟؟؟

    چون دوستت دارم اگر هم بروی خودت را به خاطر و پروازت را به خاطرههایم می سپارم .تا ابد . مگر هر کس چند بار از ته دل می تواند کسی را دوستبدارد؟ فقط یک بار . پس بدان انتخاب یک باره ی من تو بودی ، هستی و خواهیبود.

    مهم نیست چقدر با هم فاصله داریم .مهم قلب من است که در هر تپش خود نام تورا در وجودم به جریان در می آورد و این زیباترین حسی ست که تا حالا تجربهنکرده بودم و هر اتفاق زیبا یک بار رخ میدهد و اکنون اتفاق زیبای زندگی منتویی

    یادم نرفته که بین ما یکسال فاصله جا خوش کرده است .اگر دلش خوش است بهماندن بگذار بماند چون میان قلب پاک تو و این حس دوست داشتن فاصله معناندارد.
    به یاد داشته باش هر وقت دلتنگ شدی به آسمان نگاه کن
    کسی هست که عاشقانه تو را می نگرد و منتظر توست.
    اشک های تو را پاک می کند و دست هایت را صمیمانه می فشارد.
    تو را دوست دارد فقط به خاطر خودت
    و اگر باور داشته باشی می بینی حتی ستاره ها هم با تو حرف می زنند.
    باور کن که با او هرگز تنها نیستی
    فقط کافیست عاشقانه به آسمان نگاه کنی . . .
    قایقی خواهم ساخت
    خواهم انداخت به آب.
    دور خواهم شد از این خاک غریب
    که در آن هیچ کسی نیست که در بیشه عشق
    قهرمانان را بیدار کند.

    قایق از تور تهی
    و دل از آروزی مروارید،
    همچنان خواهم راند
    نه به آبیها دل خواهم بست
    نه به دریا

    پریانی که سر از آب بدر می آرند
    و در آن تابش تنهایی ماهی گیران
    می فشانند فسون از سر گیسوهاشان

    همچنان خواهم راند
    همچنان خواهم خواند
    «دور باید شد، دور.
    مرد آن شهر، اساطیر نداشت
    زن آن شهر به سرشاری یک خوشه انگور نبود
    هیچ آئینه تالاری، سرخوشیها را تکرار نکرد
    چاله آبی حتی، مشعلی را ننمود
    دور باید شد، دور
    شب سرودش را خواند،
    نوبت پنجره هاست.»
    همچنان خواهم راند
    همچنان خواهم خواند
    آسمان بارانی است

    اشك من هم جاری است

    شاید این ابر كه می نالد و می گرید از درد من است

    آخری اخر ابر هم - از دلم با خبر است

    شاید او می داند

    كه فرو خوردن اشك

    قاتل جان من است

    من به زیر باران از غم و درد خودم می نالم

    اشك خود را كه نگه می دارم با یه بغض كهنه

    من رهایش كردم باز زیر باران

    من به زیر باران اشكها می ریزم

    همگان در گذرند

    باز بی هیچ تامل در من

    سر به سوی آسمان می سایم؛

    من نمی دانم...

    صورتم بارانی است یا آسمان بارانی است
    دعا می کنم که هیچگاه چشمهای زیبای تو را

    در انحصار قطره های اشک نبینم

    و تو برایم دعا کن ابر چشم هایم همیشه برای تو ببارد

    دعا می کنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم

    و تو برایم دعا کن که هر گز بی تو نخندم

    دعا می کنم دستانت که وسعت آسمان و پاکی دریا و بوی بهار را دارد

    همیشه از حرارت عشق گرم باشد

    و تو برایم دعا کن دستهایم را هیچگاه در دستی بجز دست تو گره ندهم

    من برایت دعا می کنم که گل های وجود نازنینت هیچگاه پژمرده نشوند

    برای شاپرک های باغچه ی خانه ات دعا می کنم

    که بال هایشان هرگز محتاج مرهم نباشند

    من برای خورشید آسمان زندگیت دعا می کنم که هیچگاه غروب نکند

    و بدان در آسمان زندگیم تو تنها خورشیدی

    پس برایم دعا کن ، دعا کن که خورشید آسمان زندگیم هیچگاه غروب نکند
    دعا می کنم که هیچگاه چشمهای زیبای تو را

    در انحصار قطره های اشک نبینم

    و تو برایم دعا کن ابر چشم هایم همیشه برای تو ببارد

    دعا می کنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم

    و تو برایم دعا کن که هر گز بی تو نخندم

    دعا می کنم دستانت که وسعت آسمان و پاکی دریا و بوی بهار را دارد

    همیشه از حرارت عشق گرم باشد

    و تو برایم دعا کن دستهایم را هیچگاه در دستی بجز دست تو گره ندهم

    من برایت دعا می کنم که گل های وجود نازنینت هیچگاه پژمرده نشوند

    برای شاپرک های باغچه ی خانه ات دعا می کنم

    که بال هایشان هرگز محتاج مرهم نباشند

    من برای خورشید آسمان زندگیت دعا می کنم که هیچگاه غروب نکند

    و بدان در آسمان زندگیم تو تنها خورشیدی

    پس برایم دعا کن ، دعا کن که خورشید آسمان زندگیم هیچگاه غروب نکند
    امشب دوباره دلم بی صدا شکست
    امشب دلم باز بی صدا شکست
    امشب دوباره دلم بی صدا شکست
    با گریه ای غریب و غمی آشنا شکست
    تا کهکشان غرقه شدن در خیال تو
    پرواز کرد و چون مرغی رها شکست
    یک عمر من شکستم و با درد ساختم
    اما کسی نگفت چرا بینوا شکست
    ماندم میان موج غریبی ز اشک و آه
    کشتی صبرم از ستم ناخدا شکست امشب ستاره ها پی دلداری آمدند
    اما ز داغ من دلشان تا خدا شکست
    باز به داد دلم رسی........ای کاش
    امشب دوباره دلم بی صدا شکست!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا