*نيروانا*
پسندها
1,020

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سينه از آتش دل در غم جانانه بسوخت...آتشى بود درين خانه كه كاشانه بسوخت
    تنم از واسطه ی دورى دلبر بگداخت...جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
    سوز دل بين كه ز بس آتش اشكم دل شمع...دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت
    ختم بیستم قرآن مجید.... هفته چهل و چهارم.... تاپیک مهدیه یک
    رعد همی زند دُهل ، زنده شده است جزء و کل
    در دل شاخ و مغز گل بوی بهار می‏کشد

    آن‏که ضمیر دانه را علت میوه می‏کند
    راز دل درخت را بر سر دار می‏کشد

    لطف بهار بشکند رنج خمار باغ را
    گرچه جفای دی کنون سوی خمار می‏کشد
    سلام ....خوبی؟
    بی تو دل و جان من سیر و شد از جان و دل
    جان و دل من تویی ای دل و ای جان من
    تو آخرین روزای سال 90، یه جمله یادگاری از خودتون بنویسید
    سیلام به روی ماهت عزیزم
    چیزی نشده گلکم ... خیلی وخ بود موخاستم برم ریفیخ
    نیروانا جان ، ریفیخ گلم ؛
    از آشنایی باهات خوشحال شدم
    من دیه رفتم عزیز .. ببشخید اینقد دیر گفتم ....
    با نشاط و پرانرژی باشی و سالی نمونه رو شروع کنی
    نیروانا جان ، ریفیخ گلم ؛
    از آشنایی باهات خوشحال شدم
    من دیه رفتم عزیز .. ببشخید اینقد دیر گفتم ....
    با نشاط و پرانرژی باشی و سالی نمونه رو شروع کنی
    آخرين سه شنبه سال همين كه اولين بوته خار از صداي دهل ها و دم سرناها گر بگيرد و جرقه هايش مثل بچه ستاره هاي بازيگوش در نسيم به دنبال هم بدوند ، از دوباره كودك خواهم شد.
    چهارشنبه سوري مبارك.

    [IMG][IMG]
    باز آمدم باز آمدم با سوز و با ساز آمدم //هذا جنون العاشقین هذا جنون العاشقین
    آن مست و هوشیارت منم آن ساز و آوازت منم // آن دف و تنبورت منم هذا جنون العاشقین
    در پرده خلوت نشین در انجمن با دل نشین//هر لحظه ای دردی نشین هذا جنون العاشقین
    آن لولی سرگشته ام در وصل تو پیوسته ام// آن انتظار خسته ام هذا جنون العاشقین
    ای وصل عشقت آرزو ای راه وصل تو سبو// ای هر طرف نام نکو هذا جنون العاشقین
    دردی کش جام الست قدر بتان پیوسته مست// از هر طرف بگشاده دست هذا جنون العاشقین
    این کیست این این کیست این هذا جنون العاشقین//از آسمان خوشتر شده هذا جنون العاشقین
    بی‌هوشی جان‌هاست این یا گوهر کان‌هاست این//یا سرو بستان‌هاست این هذا جنون العاشقین
    سرمستی جان جهان معشوقه چشم و دهان//ویرانی کسب و دکان هذا جنون العاشقین
    خورشید و ماه از وی خجل گوهر نثار سنگ دل//کز بیم او هر لحظه دل هذا جنون العاشقین
    خورشید اندر سایه‌اش افزون شده سرمایه‌اش//صد ماه اندر خرمنش هذا جنون العاشقین
    هین روی‌ها را تاب ده هین کشت دل را آب ده//نعلین برون کن برگذر هذا جنون العاشقین
    ای هوش ما از خود برو وی گوش ما مژده شنو//وی عقل ما سرمست شو هذا جنون العاشقین
    ایوب را آمد نظر یعقوب را آمد پسر//خورشید شد جفت قمر هذا جنون العاشقین
    چون بیندش صاحب نظر صدتو شود او را بصر//دستک زنان بالای سر هذا جنون العاشقین
    در سایه سدره نظر جبریل خو آمد بشر//درخورد او نبود دگر هذا جنون العاشقین
    بر خوان حق ره یافت او با خاصگان دریافت او// بهر نثارش حور عین هذا جنون العاشقین
    این نامه اسرار جان تا چند خوانی بر چپان //این نامه می پرد عیان هذا جنون العاشقین
    ای جان و ای جانان من هذا جنون العاشقين//ای وصل و ای هجران من هذا جنون العاشقين
    راه مرا پایان توئی درد مرا درمان توئی//جان مرا جانان توئی هذا جنون العاشقين
    دیوانه رویت منم آشفته مویت منم//سرگشته کویت منم هذا جنون العاشقين
    پروانه شمعت منم آشفته مویت منم//دردانه سمعت منم هذا جنون العاشقين
    ای شاه درویشت منم درویش دلریشت منم//بیگانه و خویشت منم هذا جنون العاشقين
    شمع ترا پروانه من عشق تو را افسانه من//گنج تورا ویرانه من هذا جنون العاشقين
    جان چهان من توئی روح و روان من توئی//فاش و نهان من توئی هذا جنون العاشقين
    بستم بتا در دیر جان زنار زلفت در میان//وز کفر و دینم سرگران هذا جنون العاشقين
    من مست جام باقیم،هذا جنون العاشقين//حیران روی ساقیم هذا جنون العاشقين
    جان در برِ جانانه شد ،دل در سر پيمانه شد//تن ساكن ميخانه شد هذا جنون العاشقين
    گه نور و گه نار آمدم ،گه گل گهي خار آمدم//گه مست و هشيارآمدم هذاجنون العاشقين
    راندم بميدان بارگي،رستم زِخود يكبارگي//زين پس من و آواره گي هذاجنون العاشقين
    فاني بدم باقي شدم در بزمِ جان ساقي شدم//خورشيد اشراقي شدم هذا جنون العاشقين
    كندم زتن خرگاه جان رفتم برون ازكن فكان//كردم مكان در لا مكان هذا جنون العاشقين
    در مجلس روحانيان خوردم يكي رطل گران//رستم زِ هَر نام و نشان هذا جنون العاشقين
    این جا کسی است پنهان دامان من گرفته.........خود را سپس کشیده پیشان من گرفته
    این جا کسی است پنهان چون جان و خوشتر از جان..باغی به من نموده ایوان من گرفته
    این جا کسی است پنهان همچون خیال در دل..............اما فروغ رویش ارکان من گرفته
    این جا کسی است پنهان مانند قند در نی.........شیرین شکرفروشی دکان من گرفته
    بوی عیدی، بوی توت، بوی کاغذرنگی،
    بوی تند ماهی‌دودی وسط سفره‌ی نو،
    بوی یاس جانماز ترمه‌ی مادربزرگ،


    با اینا زمستونو سر می‌کنم،
    با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم!


    شادی شکستن قلک پول،
    وحشت کم شدن سکه‌ی عیدی از شمردن زیاد،
    بوی اسکناس تانخورده‌ی لای کتاب،


    با اینا زمستونو سر می‌کنم،
    با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم!


    فکر قاشق زدن یه دختر چادرسیا،
    شوق یک خیز بلند از روی بته‌های نور،
    برق کفش جف‌شده تو گنجه‌ها،


    با اینا زمستونو سر می‌کنم،
    با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم!


    عشق یک ستاره ساختن با دولک،
    ترس ناتموم گذاشتن جریمه‌های عید مدرسه،
    بوی گل محمدی که خشک شده لای کتاب،


    با اینا زمستونو سر می‌کنم،
    با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم!


    بوی باغ‌چه، بوی حوض، عطر خوب نذری،
    شب جمعه پی فانوس توی کوچه گم شدن،
    توی جوی لاجوردی هوس یه آب‌تنی،


    با اینا زمستونو سر می‌کنم،
    با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم!
    اگر امام جماعت طلب كند امروز...خبر دهيد كه حافظ به مي طهارت كرد
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا