naghmeirani
پسندها
51,708

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام نغمه جان
    چطوری؟ خوبی؟
    دلم تنگ شده بود واست...
    یاد دارم هر زمان که با دوریت یارای پیکارم نبود

    چشمها می بستم

    در خیالم با دو بال خویشتن

    سوی تو پر میزدم

    اوج پرواز خیالم بی افق بود

    مرزهای بسته ی هفت آسمان را می گشود

    کاش می دانستی

    چشم من از باز بودن خسته است

    کاش می دانستی

    من به چشم بسته از آن آسمانها میگذشتم

    تا بدان جا رسیدم

    کز خودم چیزی نبود

    هرچه هم بود از تو بود

    در من این حال غریب لحظه لحظه اوج و شدت میگرفت

    وقت و لحظه معنی خود را نداشت

    در من امید نگاه عاشقانه اوج میافت

    اما در خیال خام خود بودم...

    نمیدانستم

    دست تقدیر برایم چه نوشت!

    و از آن روز دگر

    غصه آن عشق نافرجام در من مانده است

    و از آن لحظه فقط

    اشکها یار وفادار منند

    درک من از عشق این شد

    که اگرخاطرت با رفتنم آسوده است من میروم....
    تبریک میگم گلم...امیدوارم همیشه شاد و عاشق و مهربون باقی بمونی...:heart:
    سلام

    چطوری؟

    کم پیداییا

    یعنی سمت پروفایل ما کمتر میایی دیگه
    به پاس آیین گذشتگان هفته عشق که از بیست و نهم بهمن آغاز و تا پنجم اسپند ادامه مییابد را جشن بگیریم و نشان دهیم هنوز خون کوروش و داریوش در رگهای ایرانی میجوشد و حتی به قدر شاخه ای گل از محبت و عشق یکدیگر یاد کنیم ! هفته عشق خجسته باد!
    زن نصف شب از خواب بیدار شد و دید که شوهرش در رختخواب نیست و به دنبال او گشت.
    شوهرش را در حالی که توی آشپزخانه نشسته بود و به دیوار زل زده بود و در فکری عمیق فرو رفته بود و اشک‌هایش را پاک می‌‌کرد و فنجانی قهوه‌ می‌‌نوشید پیدا کرد ...

    در حالی‌ که داخل آشپزخانه می‌‌شد پرسید : چی‌ شده عزیزم این موقع شب اینجا نشستی؟!
    شوهرش نگاهش را از دیوار برداشت و گفت:هیچی‌ فقط اون وقتها رو به یاد میارم، 20سال پیش که تازه همدیگرو ملاقات کرده بودیم ، یادته...؟!
    زن که حسابی‌ تحت تاثیر قرار گرفته بود، چشم‌هایش پر از اشک شد و گفت : آره یادمه ...
    شوهرش ادامه داد : یادته پدرت که فکر می کردیم مسافرته ما رو توی اتاقت غافلگیر کرد ؟!
    زن در حالی‌ که روی صندلی‌ کنار شوهرش می نشست گفت : آره یادمه، انگار دیروز بود!

    مرد بغضش را قورت داد و ادامه داد : یادته پدرت تفنگ رو به سمت من نشونه گرفت و گفت:
    یا با دختر من ازدواج میکنی‌ یا 20سال می‌‌فرستمت زندان آب خنک بخوری ؟!

    زن گفت : آره عزیزم اون هم یادمه و یک ساعت بعدش که رفتیم محضر و...!
    مرد نتوانست جلوی گریه اش را بگیرد و گفت: اگه رفته بودم زندان امروز آزاد می شدم!
    پسر کوچکی وارد مغازه ای شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد و بر روی
    جعبه رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره.
    مغازه دار متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش می داد.
    پسرک پرسید:خانم، می توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن های حیاط خانه تان
    را به من بسپارید؟
    زن پاسخ داد: کسی هست که این کار را برایم انجام می دهد !
    پسرک گفت: خانم، من این کار را با نصف قیمتی که او می دهد انجام خواهم داد!
    زن در جوابش گفت که از کار این فرد کاملا راضی است.
    پسرک بیشتر اصرار کرد و پیشنهاد داد: خانم، من پیاده رو و جدول جلوی خانه
    را هم برایتان جارو می کنم. در این صورت شما در یکشنبه زیباترین چمن را
    در کل شهر خواهید داشت.
    مجددا زن پاسخش منفی بود.
    پسرک در حالی که لبخندی بر لب داشت، گوشی را گذاشت.
    مغازه دار که به صحبت های او گوش داده بود به سمتش رفت و گفت: پسر...، از
    رفتارت خوشم آمد؛ به خاطر اینکه روحیه خاص و خوبی داری دوست دارم کاری به
    تو بدهم.
    پسر جواب داد: نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم را می سنجیدم.
    من همان کسی هستم که برای این خانم کار می کند.
    تو ازم نشونه خواستی
    تو بهشتم خونه خواستی

    این شبا دعا کن آدم
    حالا که بهونه خواستی

    عمری در پناه عشق باش
    عشقی که شبونه خواستی

    بنوش از چشمه رحمت
    هر چقدر پیمونه خواستی





    یک قدم بیای به سمتم ، صد قدم میام به سمتت
    از ته دلت دعا کن ، تا که آروم بشه قلبت

    نا امید نباش که شاید ، داره درمون میشه دردت
    رو به هر کم و زیادی درِ توبه رو گشودم

    مهر من داشتی که حالا ، تو را تا خودم کشوندم
    این شبا دعا کن آدم ، تو یه قطره از وجودم

    این شبا دعا کن آدم






    تو یه قطره از وجودم
    جا کن در آغوشت منو ، دلشوره هامو
    پنهون کن از نامحرما ، درد و دلامو





    پیدام کن از اون را ه دور و بی نشونه
    پاک کن بادستات اشکای ، رو گونه هامو

    بگو که میشنوی ، صدامووووووووووو

    میخوام فقط اغوش من جای تو باشه
    جایی که ساختی بهترین ،‌ خاطرهامو




    یادت می یاد گفتی به من هر جا که باشی
    نمیزاری دلتنگ شم و ، داری هوا مو

    آخ که چقدر ، داشتی هواموووووووو ...

    بعد من با صدای کی شبا خوابت میبره
    بعد من آروم کی ، شبو از روزگارت میبره




    کی مثل من با خنده هات ، دیوونه بازی میکنه
    وقتی که بهونه داری ، تو رو راضی میکنه









    کی دلخوشه وقتی که تو ، داری میخندی با رقیب
    کی با تحمل زندگی میکنه جز ، همین ، منه ، مونده غریب
    به تو فکر میکنم بازم شب شده بی خوابم / حتی مست نمیشم من با الکل زیادم
    چون میخواستم قلبا به هم وصل بشن / ولی کاری کردی که بیوفتی از چشم
    من از خدا میخوام زیاد کنه عذابتو / هر چی تو رو صدا میکنم باز محاله تو
    به من فکر کنیو باز ازت خبری میگیرم / ولی پیدات نیست تو بی خبری میمیرم
    منو شب و قلم و کاغذ و تنهایی با تو / منو شبایی که نعره زدم تنهایی تا صبح
    منو دستو پا گم کردن با یه لبخند تو / من که جواب دادم بدیو با لبخند به تو
    منو غمو و غمی که از دوریت کلافس دیگه / منو شبای سردی که داره عذابم میده
    منو تکرار شدن این روز و شبا / منی که خسته شدم از این روز و شبا
    منو تحمل حرفای تو پشت سر من / منو نشوندن قافیه ها پشت سر هم
    منو بغضی که توی صدام موندگار شد / تو و نفرینی که ابد بوده با تو
    منو خاطراتی که توی عکس تکرار میشن / منی که نمی خوام برگردم به یک سال پیشم
    منو شب و قلم و کاغذ و تنهایی با تو/ بازم شب و قلم و کاغذ و تنهایی با
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا