*نيروانا*
پسندها
1,020

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • اره خوشجله موباركا باشه به سيلامتي ،ايشالا چرخش بچرخه براتون :دي
    حالا چه زود رفتي استقبال عيد ؟ :دي
    حسرت روزای رفته ، اون دیگه برنمیگرده
    آره اون دیگه رفته،ناامیدی دلمو ول نکرده


    کاش که به یاد بیاره،دلم همیشه بی قراره
    کاش که بدونه این دلم،هوای دستاشو داره


    قصه از کجا شروع شد ،با دوتا عکس پاره
    روی یه کاغد بی خط نوشت که دوسم نداره


    حسرت روزای رفته،روزایی که نرفته ازیاد
    تنهام بایه دل شکسته،ولی اون دیگه نمیاد


    بی خبر رفتش وگذاشت حسرت رو،روی دلم
    تنهام باسختی وهنوزدوریش نشده باورم
    سيلام عزيزم
    شرمنده ، ببخش اون موقع ييهويي رفتم
    كوجا رو تكوندي ؟ پروفتو ؟
    شبی که رفتی در خیابان نشستم گریه کردم...
    از غم دردی که دیدم بی تو هستم گریه کردم...

    خواستم از آرزوهای دلم حرفی بگویم...
    چون نبودی باز با یادت نشستم گریه کردم...

    از غرورم کوه ها را زیر پایم می نهادی...
    من برایت این غرورم را شکستم گریه کردم...

    گرچه لبخندی زدم گفتی «خداحافظ» ولی من...
    تا تو رفتی عقده ی دل را گسستم گریه کردم...

    خواستم چون لحظه ای از دیدنت غافل نگردم...
    چشم را پشت سرت دیگر نبستم گریه کردم...
    عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست،بلکه پنهان کردن قلبی است که به اسفناک ترین حالت شکسته شده... یابه دست فراموشی سپردن قشنگ ترین احساس زندگی است...و یانداشتن یک همراه واقعی است که در سخت ترین شرایط همدم تو باشد.
    ساقیا بده جامی زان شراب روحانی
    تا دمی بیاسایم زین حجاب جسمانی


    بهر امتحان ای دوست گر طلب کنی جان را
    آنچه را برافشانم کز طلب خجل مانی


    بی وفا نگار من می‌کند به کار من
    خنده‌های زیر لب عشوه‌های پنهانی


    خانه‌ی دل ما را خدا از کرم عمارت کن
    پیش از آنکه این خانه رو نهد به ویرانی


    بی وفا نگار من می‌کند به کار من
    خنده‌های زیر لب عشوه‌های پنهانی
    رندان سلامت می‌کنند جان را غلامت می‌کنند//مستی ز جامت می‌کنند مستان سلامت می‌کنند
    در عشق گشتم فاشتر وز همگنان قلاشتر//وز دلبران خوش باشتر مستان سلامت می‌کنند
    ای آرزوی آرزو آن پرده را بردار زو//من کس نمی‌دانم جز او مستان سلامت می‌کنند
    ای ابر خوش باران بیا وی مستی یاران بیا//وی شاه طراران بیا مستان سلامت می‌کنند
    حیران کن و بی‌رنج کن ویران کن و پرگنج کن//نقد ابد را سنج کن مستان سلامت می‌کنند
    شهری ز تو زیر و زبر هم بی‌خبر هم باخبر//وی از تو دل صاحب نظر مستان سلامت می‌کنند
    زاهدان رنگ رخ عشق چه دانند؟...زنده ی روی نگارم فدای رخ یار شوم
    تمام راه ها را به رویم بسته اند

    از مژه هایت بالا آمده ام

    چشم هایت را نبند.
    مى سوزم از فراغت روى از جفا بگردان هجران بلاى ما شد يارب بلا بگردان
    مه جلوه مى نمايد بر سبز خنگ گردون تا او به سر در آيد بر رخش پا بگردان
    مرغول را بر افشان يعنى برغم سنبل گرد چمن بخورى همچون صبا بگردان
    يغماى عقل و دين را بيرون خرام سرمست در سر كلاه بشكن در بر قبا بگردان
    اى نور چشم مستان در عين انتظارم چنگ حزين و جامى بنواز يا بگردان
    دوران همى نويسد بر عارضش خط خوش يا رب نوشته ء بد از يار ما بگردان
    اي ژان اي ژان
    مخسي عزيز دلم ، ميگم اسم شوما چي بود ؟ [IMG]
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا