می شود برگشت.اشتياق چشم هايم را تماشا کن می شود در سردی سرشاخه های باغ جشن رويش را بيفروزيم.دوستی را می شود پرسيد .چشمها را می شود آموخت مهربانی کودکی تنهاست ..........مهربانی را بياموزيم
من بيشي ميب ينه خاله يك بارم كفشش در اورد وصط سالن مهندسي سمتم برت كرد
جه جوري بكم عاشقققققققق ش شدم دلم براش تكيده 