تیشه ان تیشه نبود .اه.گفتنش اکنون چه سود.گرنگویم این دلم ارام نیست همدم این دل نمیدانم که کیست.مینگارم تاکه بارم کم شود.چون اهورا دیده تیشه تیزنیست باخودش گفته که این ادم درونش چیز نیست.........
ان دمی که اهورا تیشه به دست چوبهای نخراشیده می شکست تا خراش را خوش تراش کندوقتی به چوب سرنوشت من رسیداسمان از هم تپید تیشه دیگر بران نبود بر تن چوبم دگر غران نبود. ...............ادامه دارد مایلید نگارش کنم
اه گل رفت و گلستان دلم گشته خراب.این بدن سست شده ساقی بده جرعه شراب.چه شرابی؟ان شرابی که مرا مست کندخانه خراب.جه شرابی؟ان شرابی که مرا مست کند هست کند.نی شرابی که مرا خوارو ذلیل پست کند.چه شرابی؟ان شرابی که مرا حال دهد بال دهد تا که پرواز کنم بسوی دوست.چه شرابی؟.....