به صفای دل رندان صبوحی زدگان
بس در بسته به مفتاح دعا بگشایند
ولی میدونی درد من چیه!؟
یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد / دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست / خون چکید از شاخ گل باد بهارانرا چه شد
کس نمی گوید که یاری داشت حق دوستی/ حق شناسانرا چه حال افتاد یارانرا چه شد