negin17h
پسندها
5,585

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • :gol:ولی من هرچی گشتم اثبات قابل قبولی پیدا نکردم. میشه ادرس بدی؟ حالا که گفتی دکتر حسابی برام جالبتر شد.
    جواب معما مایی که گفته بودید
    همون که 30 هزارتومنه شد 29 هزارتومن . دوتمون شاگرد برداشت، سه تومن پس داد. یادتون اومد
    سلام
    خانم مدیر ، نگین جان و هرچیزی که مایلید نامیده شوید (با احترام کامل)
    کجا هستید .
    اول از همه دلمون برات تنگ شده .
    ثانیا خدای ناکرده ناخوش احوال که نیستید .
    نه جواب پیغامی ، نه جواب ایمیلی
    کجائید ؟؟؟؟
    نکنه خدای ناکرده شما رو به جای من بردند .
    نمی دونم قرار بود مشکلاتی برام پیش بیاد تا یه مدتی باشگاه نیام ولی خوشبختانه چند وقتی هست که ازشون خبری نیست .
    در صورت امکان یه پیغام کوچیک هم که شده برای من بفرستید تا مطمئن بشم خوبید .
    به امید موفقیت
    دو نفر دزد خری دزدیدند -------------------------- سر تقسیم به هم جنگیدند --------------------------- بودند آن دو مشغول زد و خورد -----------------------دزد سوم خرشان را زد و برد
    تاپیک: اطلاع رسانی - زیر تالار مشترک تالار معماری و عمران
    سه نفر برای خرید ساعتی به یک ساعت فروشی مراجعه میکنند. قیمت ساعت ۳۰ هزار تومان بوده و هر کدام نفری ۱۰ هزار تومن پرداخت میکنند
    تا آن ساعت را خریداری کنند…
    بعد از رفتن آنها ، صاحب مغازه به شاگردش میگوید قیمت ساعت ۲۵ هزار تومان بوده.
    این ۵ هزار تومان را بگیر و به آنها برگردان
    شاگرد ۲ هزار تومان را برای خود بر میدارد
    و ۳ هزار تومان باقیمانده را به آنها برمیگرداند. (نفری هزار تومان)
    حال هر کدام از آنها نفری ۹ هزار تومان پرداخت کرده اند . که ۳*۹ برابر ۲۷ میشود
    این مبلغ به علاوه آن ۲ هزار تومان که پیش شاگرد است میشود ۲۹ تومان
    هزار تومان باقیمانده کجاست ؟

    منتظر جوابش هستم.....

    با درود:gol:
    سلام
    راستی موضوع ویراستار ادبی به کجا رسید ؟ می تونیم امیدی داشته باشیم ؟
    به امید موفقیت
    سلام دوست عزیز. خسته نباشی
    مطلب در مورد پردازش تصویر می خاستم
    چگونگی بزرگ کردن تصویر بدون کاهش کیفیت میخاستم.
    چیزی داری؟
    سلام مدير

    براي اولين بار آمار مهندسي كامپيوتر رفت 82 نفر.....:eek::eek:

    طبق مشاهدات من هست ولي فك كنم بيشتر هم بوده ،شايد:que:

    از اون طرف چه خبر.؟؟
    جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی موأدبانه گفت :
    ببخشید آقا! من می تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟

    مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد

    مردیکه عوضی، مگه خودت ناموس نداری ... گه می خوری تو و هفت جد آبادت ... خجالت نمی کشی؟ ...

    جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و عکس العملی نشان دهد، همانطور موأدبانه و متین ادامه داد

    خیلی عذر می خوام فکر نمی کردم این همه عصبی و غیرتی شین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت می برن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم ... حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم

    مرد خشکش زد ... همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا