دست تقدیر تقریر کند بر پیشانی ادم که ایا این عروس هزارداماد انگبین برکام ریزد یاهلاهل .ان سان که یزدان منان چوب ادم را تراشید ناخن این دهر لوح این دل را خراشید .توپنداری که اتش برجهید از ناخن دهر.دل هرکس به سانی شعله ور گشت یکی مجنون یکی فرهاد یکی مسکوت یکی بیداد .......