اه خدای من
اینبار هم به خیر گذشت...
دو تا گرفتم که خودم تنها بشینم تو خونه خودم غذا درس کنم...
تازه بازم باید این همه منتشونو بکشم...
هی روزگار آزگار...
:دی
همین که شما رو فرستادم برید تحصیلات عالیه کسب کنید بده؟
بعدشم کار...
هر چقدر خواستی میتونی بری کار کنی...
هر جایی که دلت خواست
کیه که از پول خانومش بدش بیاد؟؟؟:دی
این دفعه رو بی خیال حالا
نمیدونم چه مرگمه! اصلا حسش نمیاد بشینم پاش مثل منگها فقط میشینم بهش فکر میکنم! اصلا نمیدونم از کجا شروع کنم. مخم نمیکشه!!
قربونت برم الهیییی مرسی
ولی خب هنوز هیچی نیست
با این وضعی هم که من دارم فکر نمیکنم بتونم برسونم و میفته واسه ترم بعد
اوا بانو ما که هنوز نفهمیدیم بانو چیه شما فرتی رفتی خونه ی پدر!!
لااقل قورمه سبزی که هیچ یه کوکو سبزی درست میکردی قبلش بعد میرفتی
هنوز مزه ی غذاهای نپختت زیر دندونمه یا زبونمه !!!
میدونی من کلا ازاد اندیشم
من به حقوق زنان اهمیت میدم
فک کردی واسه چی شماهارو ول کردم این ور اونور برید تحصیلات کسب کنید؟
آره باو!
کلی روشنفکرم
نه اصلا متوجه نشدم!
یعنی دو روزه شما نیستیو من نفهمیدم؟؟؟
ببخشید بانو!
سعی میکنم متوجه بشم.
نه که بود و نبودت خیلی هم فرقی نمیکنه
واسه این میگم.
غذا که نرسه به این معده ی لامصب اونوقت بانو مانو دیگه سرش نمیشه!
خلاصه همونجا بمون فک کنم خطرش کمتره!
خدایا!
مگذار دعا کنم...
که مرا از دشواریها و خطر های زندگی مصون داری،
بلکه دعا کنم تا در رویارویی با آنها بی باک و شجاع باشم،
مگذار از تو بخواهم درد مرا تسکین دهی،
بلکه توان چیرگی بر آن را به من بخشی.
اخی...
تو هم مثل خودمی پس...
یعنی بلد نیستی؟
اخه اینم شد زندگی برای من؟؟
انتخابه من داشتم؟:دی
خب میخوای از فسنجون شروع کن
البته من ترش دوس دارما :دی
یا یه دوره برو پیش بانوی دوم اون اند اند اندِ اشپزیه :دی