شنا میکنه؟؟؟ =))))))))
تا ساحل زندگی
با من شنا میکنه : )))
این درسته!
عجب اومدنی و رفتنی شده :دی
چشمتون روز بد نبینه
شانس ندارم که
گفتم منو دیدن ملت چشم زدن
همون از خونه نرم بیرون بهتره
اونشب انگار یه خرده زیاده روی کردم
البته بهترم الان
رمان فوق العاده ای هست شهناز جان نمیدونم چقدرش توی این لینک هست اگر وقتت اجازه میده بخونش اگر کامل نبود میگردم ببینم پی دی اف هست ازش برات گیر بیارم یا نه
:gol:
ای بابا
اجی من نمیتونم اینطوری
با هم پختیم تا غذا جا بیفته هم باید تا تهش تا خود ته دیگشو بخوریم !
من این حرفا سرم نمیشه!
به من نمی چسبه تنهایی
غذا از گلوم پایین نمیره
هی...
های...
هوی...
هین!
بیو دد
چروف مونم مثه پروف خوت بدون :-*
پروف هرکیم اذیتت میکنه بگو تا بروم اخراجش کونوم یا اصن خوت اخراجش کن مونم پشتتوم
می الکین چیش دختر مردم درد میارن بعد باید تو ای گرونی بره خرج دوا و دکترش کنه هاااا؟
واقعاااااااااا؟
اخه چرا؟
حالا میرفتی خودتو یه محک میزدی به قول خودت نتیجه که مهم نبود
ببینم
ساندیس کیکی نمیدن؟؟؟: )))
باشه اجی
نگران نباش
به خاط تو هم که شده میسوزونم
که جیگرت حال بیاد
فعلا باید برم
ایکس اُ ایکس اُ
:دی
راستی امتحانا چی شد؟؟
تموم شدن یا نه؟
بابا ما دلمون تنگ شده دیگه
خسته شدیم بس منتظر موندیم بیای نیومدی
این چراغ بس خاموش بود دلمون پوکید :دی
منم باید بالاخره پختنشو یاد بگیرم
البته من معمولا غذا میسوزونم
یه جوری میسوزونم که تا ابد ردش بمونه :دی