shahryar14
پسندها
1,213

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام
    ممنون ,خیلی زیبا و پر محتوا بودند
    شرمنده من دیر سر میزنم
    ان شالله که حالتون خوب باشه.
    در پناه خدا و موفق باشید.:gol::gol:
    عالي بود شهريارجان....اما كو گوش شنوا....شايد ما هم اين سه تا غربال رو هيچوقت مد نظر نداشته باشيم....اميدوارم از اين به بعد يادمون بمونه كه روي حرفهامون يه غربالگري داشته باشم...حالا اگه سه تاش نشد...حتما دوتاش يا يكيش رو بگذرونيم.

    بگو ای دل در این فردا چه داری،

    چه میخواهی در این صحرا بکاری،

    چه فرقی دارد این امروز و دیروز ،

    که یک عمر است فردا میشماری؟
    چه جالب! درصد اتفاق افتادن يه چنين ديالوگي قريب به صفره! :d
    عــــابــد مـغـرور ! ...

    روزی حضرت عیسی (ع) از صحرایی می گذشت.
    در راه به عبادتگاهی رسید که عابدی در آنجا زندگی می کرد.
    حضرت با او مشغول سخن گفتن شد.
    در این هنگام جوانی که به انجام کار های زشت مشهور بود از آنجا گذشت.
    وقتی چشمش به حضرت عیسی (ع) و مرد عابد افتاد پایش سست شد و از رفتن باز ماند و همان جا ایستاد و گفت : خدایا ! من از کردار زشت خویش شرمنده ام، اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش کند چه کنم ؟! خدایا عذرم را بپذیر و آبرویم را مریز.

    اما هنگامی که چشم عابد به جوان افتاد سر بر آسمان برداشت و گفت : خدایا مرا در قیامت با این جوان محشور مکن.

    در این هنگام خداوند بر پیامبرش وحی فرستاد که به این عابد بگو ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمی کنیم، چرا که او به دلیل توبه، اهل بهشت شد و تو، به دلیل غرور و خود بینی اهل دوزخی !
    سلام.

    جواب تنها یک کلمه است و آن کلمه "غرور" است.

    تمامیت دین،امامت است.

    یا حق.
    مردی بود كور كه خیلی زود از خواب بیدار شد تا نماز صبح را با جماعت در مسجد بخواند
    وی لباس خود را پوشید و وضو گرفت سپس راهی مسجد شد در نیمه راه پای او لیز خورد و برروی زمین افتاد و لباسش كثیف شد دوباره به خانه برگشت و لباسش را پوشید و وضو گرفت و برگشت تا اینكه در مسجد نماز بخواند و برای بار دوم در همان مكان اول پایش لیز خورد و افتاد و باز هم لباسش كثیف شد دوباره به خانه برگشت و لباسش را عوض كرد و وضو گرفت و راهی مسجد شد در وسط راه با مردی كه چراغ در دستش بود
    روبرو شد از آن مرد پرسید كه تو كی هستی مرد جواب داد كه من تو را دیدم كه دوبار در وسط را افتادی و با خودم گفتم كه راه تو را نورانی كنم تا بتوانی به مسجد بروی و آن مرد با آن مرد كور به مسجد رسیدند و مرد كور به آن مرد گفت كه بیا داخل نماز بخوانیم اما آن مرد خودداری كرد دوباره به او گفت كه بیا نماز بخوانیم این بار مرد به شدت خودداری كرد بعد از آن مرد كور از او پرسید چرا دوست نداری نماز بخوانی مرد در جواب گفت كه من شیطانم در بار اول من تو را بر زمین انداختم تا نتوانی به مسجد بروی اما وقتی كه تو به خانه برگشتی خداوند تمام گناهانت را بخشید و برای بار دوم كه تو را انداختم و تو هم دوباره به خانه برگشتی و راهی مسجد شدی خداوند تمام گناهان اهل بیت تو را بخشید و برای بار سوم ترسیدم تو را بیندازم مبادا دوباره برگردی و خداوند بوسیله این كارت تمام گناهان اهل روستا را ببخشد
    بي نهايت زيبا بود خيلي خيلي شهريارجان...واقعا لذت بردم...
    فكرميكنم اگه شيطان يك بار يك كار درست انجام داده باشه ...همين باشه...
    واقعا چرا؟؟؟ قابل تامل هست...
    بازم ممنونم شهريار جان.

    متشكرم شهريار جان...خيلي پيامت قشنگ و زيبا بود...اينقدر قشنگ بود كه پيامكش كردم و براي مادرم فرستادمش...دست مريزاد عزيز.
    شاد و پيروز و رستگار باشي گلم.
    ختم نهم قرآن کریم.... ختم قرآن و ترجمه .... ختم صلوات.... هفته ی سیزدهم...تاپیک مهدیه یک
    با فایر فاکس رفتم درست بود.
    ببخشید مزاحم شدم.
    یا حق.
    سلام دوست گرامی.
    ببخشید یه سوال داشتم.
    حدود دو روزی میشه که باشگاه دانشجویان واسم با یک فونت عجیب و غریب باز میشه.برای شما هم همین طور بوده توی این دو روز یا فقط مشکل منه؟
    سلام.

    همه گويند:بهشت زير ڀاي مادر است.
    و من گويم:بهشت همان جاييست كه مادرم انجاست.

    تابش خورشيد زهرايم(س)ارزوست.

    حق نگهدارت.
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا